۱۳۹۰ مرداد ۵, چهارشنبه

ممنوع الخروجی سیدمحمد خاتمی تکذیب شد

محمدرضا خاتمی اخبار منتشر شده مبنی بر جلوگیری از خروج سید محمد خاتمی از کشور را تکذیب کرد. 

وی در گفت‌وگو با «اعتماد» تاکید کرد رییس‌جمهوری پیشین کشور اصلا قصد خروج از کشور را نداشته است تا از سفر وی ممانعت شود.

گفتنی ایت سایت جهان‌نیوز، دیروز اعلام کرد سیدمحمد خاتمی موفق به خروج از ایران و سفر به اروپا نشد. این سایت مدعی شده بود رییس بنیاد باران تصمیم داشت برای دیدار با فرزندانش به یک کشور اروپایی سفر کند، همچنین شرکت در سمیناری در کشور ایرلند از دیگر برنامه‌های سفر او بوده است، اما رییس بنیاد باران ممنو‌ع‌الخروج است و اجازه ترک ایران را ندارد.

۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه

فیلم دلخراش ترور شهید رضایی نژاد


داریوش رضایی‌نژاد به همراه همسر و فرزند خود در مقابل در خانه‌اش در خیابان بنی‌هاشم خیابان خادم رضائیان هدف سوء قصد دو موتور سوار قرار گرفت و جان باخت.




دانشمند اتمی ترور شده
محقق چاشنی موشک اتمی بود
 
 
 
 
خبرگزاری فارس، روز گذشته در گزارشی که بلافاصله مهم ترین بخش آن از روی سایت این خبرگزاری حذف شد، نوشت:  "داریوش رضایی‌نژاد" (که وزیر کم عقل اطلاعات او را دانشجو معرفی کرده بود)، محقق کلیدهای قطع و وصل الکتریکی «سلاح‌های هسته‌ای» بوده است.چنین فعالیتی با توجه به کاربرد کلیدهای فوق در فعال کردن چاشنی‌های سلاح هسته‌ای و موشکی انگیزه قرار گرفتن رضایی در لیست ترور دستگاه‌های اطلاعاتی غرب شد.
طی ۱۸ ماه گذشته چهار دانشمند اتمی ایران در تهران ترور شده‌اند.شناسائی و شکار دانشمندان مرتبط با فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی، بدون نفوذ عوامل اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل و امریکا در حساس ترین و محرمانه ترین ارگان ها و نهادهای نظامی و اتمی جمهوری اسلامی ناممکن است. همچنان که تشکیل تیم های موتور سوار ترور بدون بهره گیری از شبکه موتور سوارهای لباس شخصی وابسته به سپاه و بسیج امکان ندارد. شاید ترور کنندگان را با این استدلال و فتوا که یک معاند و یا وابسته به جنبش سبز و یا محارب را ترور می کنید، به ماموریت بفرستند و یا آنها بدون این استدلال ها و فتواها ماموریت اجرا کنند، اما بهرحال و در هر دو صورت، این ترورها بدون وابستگی به بسیج و سپاه ناممکن است. به همین دلیل نیز عاملین و آمرین ترورها تاکنون شناسائی و دستگیر نشده اند زیرا در قلب نهادهای امنیتی نیز آنقدر نفوذ شده که رد یابی ها را ناممکن کند!



لطفا کمی صبر کنید...
_______________________________




بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
Bookmark and Share

۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

چگونه امامزاده‌های ایران ۷ برابر شد ؟


چگونه امامزاده‌های ایران ۷ برابر شد ؟

سودجویان با این حربه تكراری كه امام موسی كاظم (ع) فرزندان زیادی دارند و كمتر كسی به نسب شناسی مقبره مذكور شك می كند یك مقبره را به دو نفر افزایش داده و این قبور را به عنوان دختران امام موسی كاظم (ع) - دقت شود با یك واسطه - معرفی می كنند.
استان اصفهان به دلیل شرایط آب و هوایی و تعدد مناطق روستایی یكی از پر امامزاده ترین استان های كشور پس از استان های شمالی كشور محسوب می شود. تنها در یكی از شهرستان های این استان به نام خوانسار حدود ۵ امامزاده وجود دارند كه دو تن از آن ها دو سال پیش یعنی در سال ۸۸ طی اتفاقی نادر كشف شدند!
امامزادگان دروغین چند ماه قبل/ پیش از گنبد و بارگاه!

به گزارش «سیاست نامه»، ماجرا از آنجا شروع می شود كه شركت گاز این شهرستان در حفاری های خود برای عملیات گازرسانی در یك خیابان به مقبره ای قدیمی با تخته سنگ های بزرگ بر می خورد و همین شروع قصه ها، رؤیاپردازی ها و خواب های دیده و ندیده برخی اهالی ساده لوح و البته افراد سودجوی منطقه می شود.

پس از این حادثه بدون كوچكترین اجازه از نهادهای دولتی برخی افراد شروع به ساختن بارگاه و نصب تابلو در منطقه می كنند. این در حالی است كه مقبره مذكور در وسط یك محله مسكونی و خیابان با عرض كم قرار دارد. سودجویان با این حربه تكراری كه امام موسی كاظم (ع) فرزندان زیادی دارند و كمتر كسی به نسب شناسی مقبره مذكور شك می كند یك مقبره را به دو نفر افزایش داده و این قبور را به عنوان دختران امام موسی كاظم (ع) - دقت شود با یك واسطه - معرفی می كنند به این امید كه مردم در نهایت از این كه دو فرزند دیگر این امام معصوم كشف شده اند ابراز شادمانی می كنند، در حالی كه همان طور كه ذكر شد پیش از این ۵۰۰۰ امامزاده دیگر به همین طریق در كشور ایجاد شده اند!

ذكر این نكته خالی از توجه نیست كه مردم روستاهای ایران به طور معمول قبرستان منظم و مشخص بسان آنچه كه امروز تحت نظارت سازمان های دولتی شاهد هستیم نداشتند و معمولاً قبرستان های متعدد در نقاط مختلف روستاها حفر می شد و مردم مردگان خود را در محلی نزدیك به محل سكونت خود دفن می كردند. قبر مذكور نیز در كنار مقبره های متعدد دیگر در همین خیابان قرار دارد. با این نگاه هر كدام از مقبره ها می توانستند مستعد بروز یك امامزاده باشند!

بنا بر یك تفكر غلط عمومی كه تصور می شود میزان استقبال از چنین مكان های مذهبی تقلبی دلالت بر صحت، مشروعیت و قانونی بودن آن است، پخش شایعه كشف امامزاده جدید در شهرستان خوانسار باعث شد تا مردم هر چند برای كنجكاوی به این مكان رجوع كنند و این گونه امامزاده تقلبی شلوغ جلوه نماید و البته مشروع. در همین میان تابلوی امامزاده جدید توسط اهالی محل در خیابان اصلی جهت راهنمای گردشگران و زوار نصب می شود و كوچكترین برخوردی نیز با آن نمی شود.

همه این اتفاقات در حالی طی دو سال می افتد كه اداره اوقاف این شهرستان به رغم همه تأكیدات مقام معظم رهبری مبنی بر مبارزه جدی با جهل و خرافات در كشور، تنها موضع سكوت اختیار می كند. از طرف دیگر حوزه علمیه بزرگ این شهرستان متعلق به مرحوم آیت الله ابن الرضا خوانساری و آستان قدس رضوی در پی درخواست برخی دلسوزان منطقه جهت مشخص شدن انساب و شجره نامه فرد مذكر صحت این امامزاده را تأیید نمی كنند و از دروغین بودن آن خبر می دهند.

نكات جالب دیگر در این رابطه خواب دیدن های فراوان خانه های اطراف در مناقب این امامزاده ها و نصب زیارتنامه بر سر قبور آنهاست و سنگی كه در اثر حفاری از زیر زمین در آورده شده و به گوشه ای انداخته شده است. برخی از افراد با نقل اینكه از این سنگ خون جوشیده است بر سر آن نشسته و دعا می خوانند و سنگ را می بوسند كه یكی از تصاویر را در عكس بالا می بینید.
باید دید بالاخره چه زمانی سازمان اوقاف اعتقادات مردم را ارجح بر منافع خود می‌كند.
امامزادگان دروغین در حال شكل گیری گنبد و بارگاهشان

تابلو مرقد مطهر دختران! حضرت موسی بن جعفر(ع)


منبع : ایسنا

کامپیوترم یه ویروس وحشی گرفته بود رفتم کلی پول آنتی ویروس اورجینال دادم بعد سه ساعت اسکن ویروسه رو پیدا کرده پیغام داده: آیا مطمئن هستید که می خواهید این ویروس را حذف کنید؟ پ -ن-پ  می خوام ازش نگهداری کنم بزرگ بشه عصای دستم بشه!!!

رفتیم بلیت کانادا بگیریم زنه میگه سیاحتیه؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ زیارتیه میخوام برم امامزاده ریچارد

رفتیم سر خاک یکی از فامیلامون ساکت نشستیم پسر خاله ام میگه ساکتی!!! پــــ نه پـــــــ بلند شم برات سیا نرمه نرمه رو بخونم

یارو عکسمو دیده میگه:اااا دماغ خودته این؟
پـَـَــــ نــه پـَـَــــ دماغ اجدادمه که بینی به بینی، نسل به نسل منتقل شده الان رسیده به من!!!!

با دوستم رفتیم تو یه مغازه ی شلوغ که عسل طبیعی میفروشه؛ نوبت ما که میشه طرف میگه:شمام عسل میخواین!؟ ، پـَـَـــ نــه پـَـَـــ دوتا زنبوریم اومدیم استخدام شیم

تو بهشت زهرا دنبال قبر یکی می گشتیم. یه ادم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو می خونه. بعد میگه دنبال قبر کسی می گردین؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دستیار عزرائیلم اومدم ببینم کسی زود تر از موقع نمرده باشه

زنگِ خونه رو میزنم مامانم میپرسه میخای‌ بیایی تو ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می‌خوام ببینم اف ف سالمه یا نه

صبح رفتم کنکور بدم .مراقب میگه تو هم اومدی کنکور بدی؟ پـَـَـ نه پـَـَـ اومدم اینجا برم دسشویی

ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده، واستادم دم جاده با پیت بنزین یکی ۲ لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی، یکی زد بقل گفت آقا بنزین برای ماشینت می‌خوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می‌خوام باهاش خودمو آتیش بزنم

رفتیم پایگاه انتقال خون میگه شمام اومدین خون بدین؟ پـــ نه پــ ما پشه ایم اومدیم مهمونی...!!!

ساعت ۵-۴ صبح زنگ زده..گوشی رو برداشتم به زور دارم جواب میدم..میگه خواب بودی؟؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ داشتم سر گلدسته مسجد محلمون اذان میگفتم صدام گرفته

خونمون رو عوض کردیم به بابام میگم کی واسه خونه خط میگیری؟
میگه خط تلفن؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ خط نستعلیق روزی دوبار هم از روش بنویسیم

برای طرح یه شکایت رفتم کلانتری طرف می گه از کسی شکایت دارین ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم فرار مایکل اسکافیلد رو از فاکس ریور گزارش کنم

تو این گرما که سگ تب میکنه رفتم سوپر مارکت میگم یه ایستک بدید یارو میگه خنک باشه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ گرم بده میریزم تو نعلبکی خنک بشه!

بعد از چهار ساعت از کنکور تو هوا ۴۰ درجه اومدم خونه خواهرم میگه خسته‌ای؟ اگه نیستی منو ببر یه جایی میخوام خرید کنم.
پـَـَـ نــه پـَـَــ. نه خسته نیستم تو جلسه کنکور لحاف دشک انداخته بودم داشتم قلیون میکشیدم

داریم لوازم میزاریم توی ماشین که بریم مسافرت
همسایمون میگه دارید میرید مسافرت؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ قراره از امشب توی ماشین زندگی کنیم

به مامانم میگم قوری کجاست؟ میگه میخوای چای بخوری؟!
پــَ نه پــــــَ میخوام دست بکشم روش شاید غولی چیزی ازش درومد!!

رفتم فروشگاه میگم سیخ داری؟
میگه برا کباب؟
پـ ن پـ برا خاروندن دیافراگمم از تو دهنم می‌خوام

کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟ . . .  پـَـَـ نــه پـَـَــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه

مرغ عشقم مرده و درحالی که پاهاش روبه بالاس افتاده کف قفس. دوستم اومده می‌گه: اِ مرغ عشقت مرد؟ بهـــش گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ کمر درد داشته دکتر گفته باید طاق باز دراز بکشه کف قفس

ماشین رو بردم سرویس، میگم فـــیلترش هم بذار، میگه فـــلتر هوا؟
پ نه پ فیلتــر شکن بذار ماشین شبا بتونه بیاد فیس‌بوک

یارو تو مترو داره چراغ قوه می‌فروشه، صداش کردم اومده میگه چراغ قوه میخوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه لقمه میرزاقاسمی آوردم واسه ناهارم تنهایی نمی‌چسبید گفتن بیای باهم بخوریم

داداشم گفت چرا بال بال میزنی؟ چیزی پرید تو گلوت؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم خودم رو آماده پروار می‌کنم

به دوستم میگم ببین تن ماهی تاریخ انقضاش کیه؟ میگه یعنی تاریخ خراب شدنش؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ تاریخ عروسی ننه بابای ماهی‌اس میخوام واسشون جشن سالگرد بگیرم

تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن. مامان اومده میگه چیزی شکوندی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشه نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین

بنده خدا چاقو خورده در حد بنز داره ازش خون میره بردیمش اورژانس پرستار میگه اوردین بستری کنین؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اوردیم خون بده بریم

کله صبحی رفیقم می‌خواست بیاد درس بخونیم بهش زنگ زدم گفتم دوتا نونم بگیر بیار
گفت واسه صبحونه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ واسه ذخیره سازی تو روزای سخت زمستون

خواهرم از بیرون میاد خونه... می‌بینه پشت سیستمم... میگه کامپیوتر روشن کردی؟؟؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دکتر گفته بشین جلوی مانیتور خاموش زل بزن بهش واسه چشات خوبه...!

میری مسجد وضو بگیری تا نماز بخونی میبینی یه آقایی می‌رسه میگه پسر جان وضو میگیری میگی پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام قزل الا صید کنم

نون بربری خریدم همسایمون منو دیده میگه نون بربریه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ لپ‌تاپ جدیدمه طرح بربری تولید شده

تو لباس فرم منو دیده میگه سربازی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــ عضو سیاه لشگر سریال مختارم محل فیلم برداری رو گم کردم

ساعت ۷ صبح رفتم برا امتحان دانشگاه نگهبانه می‌پرسه امتحان داری؟ میگم پــَ نه پــَ اومدم خمیر بگیرم بدم دست نونوا

در پارکینگ و باز کردم برم تو یارو اومده جلوش پارک کرده میگه می‌خوای بری تو؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ درو باز کردم هوای کوچه عوض شه

تو هواپیما نشستم دارم دعا می‌خونم بغل دستیم می‌گه دعا می‌کنی سالم برسی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دوست دارم صحنه سقوط هواپیما رو از نزدیک ببینم دعا می‌کنم سقوط کنیم

از بالا در دارم میام تو خونه بابام از راه رسید میگه باز تو کلید یادت رفت؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم آمادگی جسمانیمو تست می‌کنم امشب می‌خوایم بریم سرقت!!!

یکی‌ زنگ زده میگه شما فرشادین میگم نه میگه پس اشتباه گرفتم؟ پـَـَـ نــه پـَـَـــ من فرشادم صدای تورو شنیدم الزایمر گرفتم یادم نیست!!!

زنه شیکمش اومده جلو، رفیق ما میپرسه این حامله س؟؟ پـَـَـ نــه پـَـَـ این زن آقا گرگه‌اس، شنگول رو خودش خورده، منگول رو داده شوهرش

تا کمر رفتم تو موتور ماشینم که ببینم چه مرگشه، رفیقم اومده میگه داری تعمیرش میکنی؟
پــــ نه پـــــ دارم با گِیج روغن درد و دل می‌کنم!!

اومده از خواب بیدارم کرده میگه خوابی؟
پـــــ نه پــــ دوستم چشم گذاشته منم رفتم زیر پتو قایم شدم نصف شبی

حسینی بای دست پسره رو گرفته میگه با یاد چی میری کنکور بدی؟ پسره میگه با یاد خدا.....پـَـَـ نــه پـَـَــــ بگه به یاد دوست دخترم میرم سر جلسه

با دوستم رفتیم دکتر واسه عمل بینیش دکتر میگه میخوای بینیتو کوچیک کنی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم بکوبیمش ۳ طبقه بسازی!!!

کامپیوترم یه ویروس گرفته بود رفتم کلی پول آنتی ویروس اورجینال دادم بعد سه ساعت اسکن ویروسه رو پیدا کرده پیغام داده:
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ویروس را حذف کنید؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام ازش نگهداری کنم بزرگ بشه، بشه عصای دستم نور چشام

۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه

پگاه آهنگرانی بازداشت شد

شنیده ها از مجامع هنری حاکی از آن است که پگاه اهنگرانی دیروز بازداشت شده است اما علت علت ان هنوز مشخص نشده است

پگاه آهنگرانی (زاده ۱۳۶۳ در اراک) هنرپیشه ایرانی است. وی فرزند منیژه حکمت از کارگردانان ایرانی و جمشید آهنگرانی، کارگردان فیلم‌های جوانمرد و اشبیخون است.
هم اکنون ورود آقایان ممنوع با بازی پگاه آهنگرانی به عنوان پرفروش تری فیلم هفته در حال اکران است
اخبار تکمیلی متعاقبا اعلام میشود


۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه

احمدی‌نژاد: زمان نوکری ما تمام شود، کنار می‌کشیم


رییس‌جمهور با بیان اینکه عده‌ای بدون آنکه بتوانند از سیاست‌های اصلی دولت ایراد بگیرند با ماجراسازی‌های فرعی و پوچ به دولت حمله می‌کنند، خاطر نشان کرد: محور کار دولت تلاش صادقانه و مخلصانه برای مردم در جهت عدالت و آرمان‌های انقلاب بدون توجه به جوسازی‌هاست.

به گزارش پایگاه خبری سفیر، محمود احمدی‌نژاد  عصر دیروز (یکشنبه) در جلسه هیات دولت با اشاره به اینکه مخالفان تا به حال نتوانستند به سیاست‌های دولت در زمینه ‌های اقتصاد، عمران، علمی، پژوهشی، خارجی،‌ صنعتی، کشاورزی و زیربنایی ایراد جدی وارد کنند، گفت: البته این حرف به معنای آن نیست که بعضا اشکالی در کار دولت وجود نداشته باشد اما ایرادات آنقدر کوچک است که کسی نتوانسته روی آنها مانور بدهد چرا که اگر ایراد بزرگی وجود داشت مخالفان حتماً با تمسک به آن به میدان می‌آمدند.

وی با اشاره به شعار دولت مبنی بر کار، نوکری مردم، خدمت و ایستادگی در مقابل زیاده‌خواهی‌ها تاکید کرد: دولت تا آخرین ثانیه‌های فرصت خدمت‌گذاری این شعارها را به طور جدی پیگیری خواهد کرد.
وی تصریح کرد:اعضای دولت بدون ادعا و منتی به دنبال کار و خدمت به مردم هستند و فقط به دنبال نوکری مردم هستند و هر وقت زمان نوکری تمام شود هم، بی‌ادعا کنار می‌کشند ولی تا وقتی هستند یک ثانیه را برای کار از دست نخواهند داد.

احمدی‌نژاد افزود: همانگونه که بارها تاکید کرده‌ام هیات وزیران و اعضای ستادی دولت اجازه نمی‌دهند که دیگرانی بنشینند و با فضاسازی و غوغا سالاری برای آنان دستور کار روزانه تهیه کنند؛ دولت بر اساس دستور کار روشن خود یعنی برنامه پنجم، قانون بودجه و سیاست‌های کلی دولت حرکت می‌کند و به فضل الهی هم همه شرایط برای ساختن کشور مهیاست.
احمدی‌نژاد خاطر نشان کرد: البته این معنای آن نیست که اگر مسأله‌ای مربوط به مصالح ملت مطرح شود از طرف دولت مورد بی‌توجهی قرار گیرد و روابط عمومی‌ها باید مواردی از این دست را جدا کرده و اگر نظر سازنده، تحلیل درست و یا پیشنهاد خوبی ارائه داده شده است را به مسئولان منتقل کنند تا به آن رسیدگی شود و خواسته‌ها و مطالبات مردم روی زمین نماند.
 

رییس‌جمهور با ارائه آمار ضریب جینی که نشان‌دهنده فاصله دهک‌های درآمدی در کشور است، گفت: این عدد در ابتدای روی کار آمدن دولت نهم ۴۲ درصد بود که سال قبل به ۳۸ درصد رسیده و پیش‌بینی مرکز آمار این است که اگر با همین شرایط کارها ادامه پیدا کند، این عدد تا پایان تابستان به ۳۴ درصد برسد در حالی که هدف نهایی برنامه پنجم رسیدن این عدد به ۳۵ درصد بوده است و رسیدن به ۳۰ درصد دور از دسترس نیست که یک مطلوبیت نسبی در زمینه فاصله طبقاتی نیز محسوب می‌شود.
احمدی‌نژاد کاهش فاصله طبقاتی را ناشی از تلاش‌های هیات دولت دانست و افزود: ایجاد اشتغال، فاصله طبقاتی را کم می‌کند و وقتی با همت مجموعه دولت امکانات و سرمایه‌گذاری‌ها به صورت عادلانه در سطح کشور توزیع شد به طور طبیعی فاصله طبقاتی کاهش یافت اما عده‌ای بدون آنکه توجه و دقت کنند مرتب ایراد می‌گیرند که دولت به دنبال توزیع فقر است در حالی که دولت در حال توزیع ثروت است.

۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

نامه ی سرگشاده پیمان معادی (بازیگر فیلم هایي چون جدایي نادر از سیمین، درباره الی و ...) در مورد وضع امروز سینما ی ما

نامه ی سرگشاده پیمان معادی (بازیگر فیلم هایي چون جدایي نادر از سیمین، درباره الی و ...) در مورد وضع امروز سینما ی ما


اینجا هرچه شود ..... هر چه باشد ....هنوز ایران است
سلام کردن گاه رسمیتی میدهد که نمیشود از دل حرف زد .

بگذارید آخرین ردیف سینما نشسته باشم و خیره به نقش آرایی شما روی پرده هایی که روزگاری نه چندان دور پاره اش میکردید حرف بزنم .

ما نه گوسفندیم و نه خود را به خریت زده ایم.

تنها تفاوتمان اینست که بلندگو ها را به شما داده اند و تماشاچیگری را به ما پیش فروش کرده اند . شما میتازید و گرد و خاک میکنید ...

ما چشمهایمان از غبار ِشما و اشک هایمان گِل میشود اما چیزی نمی توانیم بگوییم . نه اینکه آزادی بیان نداریم .... چرا داریم ، مشکل اینجاست که آزادی پس از بیان نداریم !

روی سخنم با شماست که گیشه ها را در دست گرفته اید و آنقدر عوامل پشت صحنه دارید که سالی یک فیلم را ساخته تدوین و میکس کنید تا عید ها کنار سفره هفت سین برای فرزندانتان از خستگی های یکسال زحمت بگویید و آنها به شما

افتخار کنند که چه مردانه دم از حقیقت میزنید .

دلم از روزگاری میگیرد که " آدم برفی" ، جرم بود .

" مارمولک" به زیر پا ها خزید ، گربه های اشرافی ایرانی در زیرزمین ها بایگانی شد ." دایره" را دو سال دور زدید و دم از سینمای خلاق زدید.

ناصر تقوایی این روز ها خاک میخورد... مخملباف پای ماندن نداشت ...

بهرام بیضایی با تمام دنیا قهر است.

مسعودکیمیایی هنوز خواب اسطوره هایش را میبیند ...

پرویز فنی زاده که در خاک باشد ، بهروز وثوق که ممنوعه و فاطمه معتمد آریا مفقود الاثر ..

باید پرچمدار سینمای ما حامد کمیلی شود ...

باید مسعود ده نمکی اپرای مجلل در گیشه ها به راه بیندازد...

باید فریدون جیرانی یک هفته شب نخوابی بکشد تا برنامه ترور شخصیت بازیگر های ما را بکشد .

بگذار این فریاد نصفه ای باشد که از گلوی یک نسل بیرون پریده است .

نسل ما را ببخشید ... ما خواستیم نفهم بمانیم ... نشد ... به خدا نشد ...

وقتی "داش آکل" به غیرتمان زد ...

وقتی "قیصر" به پاشنه های خوابیده ی ما خندید ...

وقتی "مسافران" را نفس کشیدیم ..

وقتی "هامون" را به جان نا خود آگاهمان انداختند...

دست ما که نبود . ما "گاو ِ " مهرجویی را دیده ایم که گاو نمانیم....


ندانستیم از" باشو" هم غریبه ای کوچکتر میشویم.


ما را ببخشید که طعم سینمای خوب را چشیده ایم ....

ما را ببخشید اگر دستهای لرزان اکبر عبدی در "مادر" از یادمان نرفت ...

اگر کمر خمیده معتمد آریای "گیلانه" را تا خوردیم ..

اگر با حاج کاظم " آژانس شیشه ای" ، عذاب وجدان گرفته ایم ...

اگر در" مهاجر" ، جبهه هایمان را دید زده ایم .اگر طعم ناب گیلاس را چشیده ایم .

اگر پای " بایسیکلران" ، خوابمان گرفت و به خود فحش دادیم.

اگر فریماه فرجامی را خندیدید و ما خاطراتمان آتشمان زد ....

شما اهل به خود آمدن نیستید ، نبودید ... اما بدانید سکوت ما از سر بی کسییست ...

مارا در این بی کسی گِل گرفته اید و دل این نسل برای " ناخدا خورشید" ها تنگ است ...

ما خون دل میخوریم و بزرگان این سینما سکوت میکنند ....

شما هم میتازید ....

آقای اخراجیها

آقای پایان نامه

آقای ضد سینما

اینجا هرچه شود ..... هر چه باشد ....هنوز ایران است

کاش این نسل آنقدر غیرت داشته باشد تا گوش همیشه طلبکار شما را ، به این نوشته برساند ...



پيمان معادی

حسین پاکدل راهی بیمارستان شد

با خبر شدم دوست هنرمند مهربانم جناب حسين پاكدل به دليل عارضه قلبي در بيمارستان بستري است. از خداوند شفاي عاجل و كامل اين عزيز فرهيخته را خواهانم
دعا كنيد

lمنبع:فیس بوک سعید شریعتی

نامه اي به میر حسین موسوی /هیلا صدیقی




نامه اي به میر حسین موسوی /هیلا صدیقی

کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد ،یاران را چه شد

سلام ، مرد روزهای سبز ...
سلامی گرم ، به داغی تب تند تیرماه تهران که خاطراتش هنوز سینه هایمان را می سوزاند...
تو را نمی شناختم ، جز بنام نخست وزیر روزگاری که نه دلبستگی به تاریخش داشتم و نه سن و سالی برای به خاطر داشتن آن ...
تو را نمی شناختم ، جز به تیتر خبرهایی که باز: « میرحسین موسوی نیامد » انتخابات به انتخابات...
تو را نمی شناختم تا روزهایی که پاسخ خاتمی به تمام دعوت های گروهها و دسته های مختلف برای حضورش در انتخابات ، فراخوان از تو بود برای آمدنت به میدان ...
همان روزهایی که کمتر از یکسال مانده بود به خرداد 88 و هنوز ما مانده بودیم و عرصه ای خالی از یک مرد که بیاید و حوصله های مه گرفته مان را امیدوار کند به آغاز فصل جدیدی برای این سرزمین ...
گروهی از همان ابتدا سازماندهی کردند برای دعوت از خاتمی ، گروهی اما به دنبال فرصت های جدیدتر بودند و گروهی دیگر منتظر ، تا تکلیف « یا من یا موسوی » روشن شود ... زمان به تنگ آمد و باز تو نیامدی ... پاسخ بی قراری های جماعتی بی تکلیف ، قبول خاتمی بود در بهمن 87 ... ستادها به راه افتاد وهمصدایی گروه ها و دسته هایی که حالا هم مسیر بودند ، هیاهویی به پا کرد ... برنامه ی سفرها و همایش ها و تبلیغات ، یکی یکی چیده می شد... که ناگهان تو آمدی ... آمدی و این آمدن نابهنگامت دل خیلی ها را شکست ... تمام برنامه ها و هزینه هایمان نقش برآب شد ... آخرین روزهای سال بود و خاتمی خیال کنار کشیدن به سر داشت ... نشست ها به شعار « یا خاتمی یا تحریم » برخی جوانان آراسته میشد ... پیام ها ، دیدارها ، نوشته ها و همه و همه برای راضی کردن خاتمی به ماندن ، فایده نداشت . او پیش از مردم ، تو را برگزیده بود و به این گزینش ایمان داشت ... آخرین سه شنبه سال و تالار همایش های رایزن ، مراسم قدردانی خاتمی بود از حامیانش و انصراف رسمی او از نامزدی در انتخابات... شوک بزرگی به همه ما وارد شده بود ... زمانی نداشتیم و تمام راهی که آمده بودیم بی ثمرمانده بود... مانده بودیم در این زمان کوتاه ، چطور این آمدنت را توجیه کنیم که به قیمت این همه فرصت سوزی بود و به قیمت یکبار آمدن و رفتن خاتمی ! ... چند روزی همه ساکت و خانه نشین شدیم ... حامیان تو خیلی زود ستادها و سایت هایشان را راه اندازی کردند... به نظر می آمد دغدغه ای هم نداشتند برای اینکه جماعت ما را با خود همراه کنند...آنروزها برایت نامه ای نوشتم پر از چرا ! پراز نقد و سوال بابت بیست سال سکوت و این آمدن نابهنگام ، بابت بی پاسخ گذاشتن فراخوان خاتمی در هفته ها و ماه های پیش از آن ... نامه ای که هرگز منتشر نشد ... چرا که مصلحت اندیشی در آنروزها ما را بر آن واداشت تا نفسی تازه کنیم و به جبهه تو بیاییم و خود نیز بشویم حامی تو ... آنروزها هدف مشترکی داشتیم و آن دوباره نسپردن قوه مجریه به تیم احمدی نژاد « جریان انحرافی !» بود و ادامه راه نیمه تمام اصلاحات ...
شاید کمی عجیب باشد تا به این حد صریح نوشتن . آنهم در این روزهای پر التهاب... اما بگذار صادقانه برایت بگویم از شکاف عمیقی که میان حامیان تو بود و جماعت ما ( گروه ها و دسته های مختلف ائتلاف اصلاح طلبان و جمعی از جوانان غیر جزبی )
برخی «البته برخی » از اطرافیان تو آنروزها چنان به برد ایمان داشتند و تو را از پیش ، رئیس جمهور آینده می دیدند که بی اختیار از سهامدار شدن این گروه در پیروزی آینده ممانعت می کردند . تمام برنامه ها ، همایش ها و فعالیت های ما در آنروزها یا با حذف وسانسور در سایتهای وابسته به تو منتشر می شد یا اصلا به کل نادیده گرفته می شد... این انحصارطلبی ، صفتی بود که همان افراد هم ، برخی از اصلاح طلبان را به داشتن آن متهم می کردند و شاید همین نگاه های متقابل بود که این شکاف ها را عمیق تر می کرد و افراد بی طرفی چون ما را دل چرکین می نمود و نسبت به آینده نگران می ساخت.
آنها کار خود را می کردند و ما هم کار خود را ... نه اینکه هیچ ارتباطی نبود ، نه . پیوندها و مشارکت های بسیاری وجود داشت اما پشت پرده شکاف عمیقی بود که تا روز انتخابات ادامه داشت ...
22خرداد که به غروب نزدیک می شد ، تا حدی دستمان آمده بود که قرار است چه بر سرمان بیاید ... شمارش آرا که آغاز شد، حمله به ستاد ها وبازداشت فعالان که شروع شد ، دنیا انگار روی سرمان خراب می شد. شب از نیمه می گذشت و خطر کنار گوشمان و سایه به سایه ما بود . قرار بود شب را در ستادها بمانیم که ماندیم . اما چطور گذشت آن ساعت ها و آن دقایق، فقط آنها که بودند می دانند ... ساعت از سه و نیم صبح گذشته بود که وحشت زده با تماس دوستان از ستاد خارج شدم ، پیش از آن که ... برای اولین بار اعتراف میکنم که خیلی از ما آن شب گمان می کردیم ، دستشان به هرکدام از ما که برسد یا زنده نخواهیم ماند و یا روزگار بدتر از مرگ را تجربه خواهیم کرد ...فقط آنهایی که بودند می دانند که آن شب چطور سحر شد و ما چگونه عزیزانمان را برای آخرین بار، بغض کرده و بهت زده تماشا کردیم و در دلمان با همه چیز وداع گفتیم ... نزدیک صبح خوابیدم، بی آنکه رغبتی به بیداری داشته باشم ... صبح که شد ، مردمی که با شعار الله اکبر به خیابان آمده بودند ، چشمانمان را به آسمان امید گشودند . و زمانی که تو پایمردانه برعهد خود ایستادی و اولین پیام خود را به گوش مردم رساندی که برای رای مردم ایستادگی خواهی کرد ، زندگی دوباره در رگ هایمان جریان یافت . همان روز در دلم هزاربار خاتمی را شکر گفتم که برای آمدن تو مصرانه کنار کشید و پیش از ما ، تو را برگزید... به راستی که تو مرد روز شنبه بودی... تو را بعد از آن شناختم ... وقتی غسل شهادت می کردی و شانه به شانه مردم به خیابان ها می آمدی ، وقتی عزیزترین هایت در مقابل چشمانت ترور می شدند و تو مثل سرو ایستادی و رنج های خود را در مقابل رنج مردم بزرگ نمایی نمی کردی . وقتی میان زندانیان گمنام و زندانیان مشهور تفاوتی نمی اندیشیدی و برای تمامی آزادیخواهان ، حزبی یا غیرحزبی به یک اندازه احترام و حق قائل می شدی. وقتی یک به یک خانواده شهدا را دلجویی می کردی بی آنکه عقاید مذهبی یا سیاسیشان را تفتیش کرده باشی ... بعد از 22 خرداد دیگر فرقی نمی کرد از کدام حزب باشی در کدام ستاد فعال بوده باشی یا با چه گروهی و با چه اسمی آمده باشی ... همه با هم یکپارچه بودیم . همه یا تحت تعقیب بودیم یا در زندان یا آواره غربت . مردم برای آمدن و برای فریاد زدن ، دیگر نیازی به تبلیغ و ستاد و بودجه و برنامه ریزی ما نداشتند ... شکاف از میان ما چنان برداشته شد که دوستی های عمیقی را برایمان به ارمغان آورد . ما بعد از 22 خرداد چنان اتحاد شیرینی به دست آوردیم که شاید با رئیس جمهور شدن تو حتی هرگز آنرا تجربه نمی کردیم ...
میر حسین موسوی ، مرد روزهای زایش عشق و همصدایی...
روزی که تو را به حصر بردند با تمام دلشکستگی ها و احساسات شخصی اما خوشحال بودم و مغرور از اینکه این لباس حصر، برازنده قامت تو بود...باید این روزها را تجربه می کردی تا حکایت مصیبت های رفته بر زندانیان سیاسی را لمس کرده باشی ، باید این روزها را تجربه می کردی تا اگر روزی بر کرسی ریاست جمهوری نشستی ، در زندان ها را بروی منتقدان و معترضان سیاسی نگشایی ،باید این روزها را تجربه می کردی تا حسابت را با خودت و با تاریخ این سرزمین و این مردم ، پاک کنی ، باید این روزها را تجربه می کردی تا از ما و از میان مردم باشی ، باید این روزها را تجربه می کردی تا ببینند که اسرائیل و امریکا کسی را برای جایگزین کردن شما نداشت ! و باید این روزها را تجربه می کردی تا بر تمام فرصت طلبان روشن شود که جنبش سبز ما رهبر دارد ... که در نبود تو مردم ما به هر دعوتی جان در آستین نمی گذارند... و اگر گاهی مردم تردید کردند ، دلگیر نشو، چرا که بسیاری معنی رهبری را با قیمومیت اشتباه گرفتند که اگر مفهوم رهبر همان پیشرو باشد تو در تمام این دوسال هم مسیر مردم و پیشرو بودی... گروهی که می خواستند از تو وکروبی عبور کنند همان هایی هستند که با تماشای حضور میلیونی مردم در روزهای پس از انتخابات چنان به پیروزی این جنبش و حرکت مردم مطمئن شدند که می خواستند شما را و تمام اطلاح طلبان را از سهامداری درپیروزی آینده ، پیشاپیش کنار بزنند ، همان هایی که با تخریب و انکار، سمباده به قامت این جریان سبز کشیدند و ناخواسته بسیاری را دلسرد کردند و هنوزهم در خواب عمیق غفلت به سر می برند و دست از تخریب برنمی دارند ... این روزها بازار وطن پرستی داغ است ... اگرچه برای برخی زندان و شکنجه و تهدید و غیره به همراه دارد اما برای گروهی هم شهرت ، پول و ثروت به ارمغان می آورد . این روزها که برخی دم از عشق به وطن می زنند و بعد از کشور خارج می شوند تا مردم به پا خیزند و آزادی به دست آید ، این روزها که برخی یک عشوه سیاسی می آیند تا جواز رفتن بگیرند و دور از مرزها شهرت و مخاطب به دست بیاورند... تو اینجایی وبا ما و با یک دنیا تهدید و خطر... و این یک دنیا ارزش دارد...
میرحسین ! این روزها هم بر تو و هم برما عجیب سخت می گذرد... زندان ها گشاده ، دلهامان تنگ ، و صبرهایمان فراخ شده است . مردم از زندان و شکنجه و دادگاه و بازجویی بسیار شنیده اند اما هیچ کس نمی داند که این زندانیان و متهمان و فعالان سیاسی چه آمد بر سر عاشقانه ها و کودکانه ها وشخصی هایشان ... چه خانواده ها که به اختیار یا به زور از هم پاشیده شد . چه بیماری های روحی و جسمی که به جان ها رخنه کرد و چه دلهای کودکانه که پشت میله های ملاقاتی با پدرها و مادرهای زندانی پژمرده شد ... دوسال می گذرد و انگار دو سال است که تمام زندگیمان متوقف شده و آرزوها و رویاهایمان به خواب رفته است و اگرچه دلمان برای یک روز شاد و آزاد و بی شنود تنگ شده ، برای یک روز ، زندگی بدون چشمان مراقبی که سایه به سایه همراه ماست ، برای هفته ها و ماه ها ی بی احضار و بازجویی اما هنوز پای تمام خواسته های بر حقمان ایستاده ایم . این روزهای سرد و سخت روزهای پس دادن تاوان اشتباهات گذشته برخی از بزرگتر ها و روزهای تجربه اندوزی و بزرگ ترشدن ماست . ما شکایتی از این بزرگ شدن ها نداریم و از همه آنهایی که این روزها دلنگران ما هستند می خواهیم برای بازکردن این فضای خفقان برما ، از خواسته های بر حق ما نگذرند و از مواضعمان کوتاه نیایند... برای ما انتخابات آینده ابزار گرو کشی نیست ... انتخابات نیازی به آرای ناقابل 13 میلیونی ! ما ندارد . هنوز نامزدهای انتخاباتی ما در حصر خانگی هستند و ما خیال نداریم گروه دیگری را قربانی این بازی ها کنیم . و هرگز نمایندگانی را که به اسم اصلاح طلب چشم خود را بر خون های ریخته شده می بندند و طمع نشستن بر کرسی مجلس را در سر دارند نه می بخشیم و نه از خود می دانیم...
میر حسین ! صبر ، صبر و صبر آخرین پیام تو بود و ما از تو آموختیم آنقدر صبور باشیم تا روزی برسد که همه مردم بدانند که ما عشق مشترکی داریم بنام ایران و آرزوهای مشترک مثل آزادی و آبادی و ایده آل های مشترک مثل سرزمینی که در آن ظلم ، زور ، جهل ، تحجر ، دروغ ، تفتیش عقاید ، تبعیض جنسیت و غیره و غیره نباشد ... اما افسوس که هنوز زبانمان مشترک نیست وآنچه که هنوز ما را در یک رنگ جا نمی دهد همین زبان ها و راه های متفاوت ماست . ما صبر می کنیم تا روزی که تمام هموطنانمان باور کنند که ما همه چون خواهر و برادرانی هستیم که آرزویی جز همزیستی و صلح در دل نداریم . روزی که تمام شکاف ها از میانمان برداشته شود آنروز روز آزادی و آبادی ست ...
خواسته هایمان پابرجا و عهدهامان پایدارست و اولین حق ما آزادی شما و اطمینان از سلامتیتان ، هر چه سریعتر ...

هیلا صدیقی
تیرماه 90




از: Hila Sedighi

یک حقه دیگر برای کشانده مردم به نماز جمعه


حجت الاسلام زاهد دوست با اشاره به این كه یكی از معضلات و مشكلات جوانان در شهر دلوار، بحث ازدواج است، ابراز داشت: به منظور حل مشكل ازدواج جوانان و جلوگیری از بروز معصیت هایی كه بعضاً در جشن‌های عروسی صورت می گیرد، از طریق تریبون نمازجمعه به ترویج طرح ازدواج آسان پرداخته ام.
وی افزود: در این طرح در محل نمازجمعه میزبان زوج های جوان در نماز جمعه می‌‌باشیم كه تا به حال نیز سه زوج را در نماز جمعه میزبانی كرده ایم.
حجت الاسلام زاهد دوست همچنین بیان داشت: در این طرح برخی اقلام جهیزیه را با عنایت نماینده محترم ولی فقیه در استان و مبلغ یك میلیون تومان كمك بلاعوض را برای متقاضیان در نظر گرفته و زوجین نیز در كارت های دعوت خود میهمانان را به نمازجمعه دعوت می‌كنند؛ این كار دو حسن دارد . هم این كه مردم در نماز جمعه بیشتر حضور پیدا می كنند و هم این كه مراسم عروسی آن ها در مكان مقدسی برگزار می شود و از گناه و معصیت و اختلاط محرم و نامحرم جلوگیری می‌شود.
امام جمعه دلوار همچنین اظهار داشت: هزینه تهیه ماشین عروس و تزیین آن و نیز وسیله نقلیه حمل جهیزیه نیز از طرف ستاد نمازجمعه تامین می شود.
واقعا با وجود چنین مردمی آیا مبارزه کار بیهوده ای نیست؟وقتی نداها وسهرابها برای رسیدن این مردم به آزادی و حقوق حقه شان جان خود را از دست دادند .همین مردم حتی شرافت ندارند که این کمک های دروغین را رد کنند.هرجا چیز رایگانی میدن حمله میکنن.واقعا من برام سواله برای این مردم باید دل سوزاند؟باید جنگید؟کهریزک و اوین و ...را تحمل کرد؟خیلی بی چشم و رواند اینها.مگر مشروعیت همین نیست که دنیا مردمی را میبیند که به لشکر کشی های اینان پاسخ مثبت میدهند؟مگه میان بپرسن که به اینا ساندیس دادین چی دادین که اومدن؟فقط همینو میبینن که مردم اومدن.اینا هم تا صد سال دیگه همین حقه ها رو به کار میبرن و نتیجه میبینن.یه روز سیب زمینی پخش میکنن یه روز ساندیس میدن یه رو سهمیه دانشگاهشونو زیاد میکنن.....
منبع:آینده نیوز



۱۳۹۰ تیر ۱۲, یکشنبه

چرا اصلاح طلب نیستم


واحدی در این ویدئو از خاتمی میخواد براش توضیح بده که چه واکنش مثبتی دیده که اون شرایط رو مطرح کرده و خامنه ای رو متهم میکنه که حتی اگر کوتاه هم بیاد و با شروط خاتمی موافقت کنه چه تضمینی وجود داره که دوباره بعد از انتخابات به همین رفتارهای دیکتار مابانه ادامه نده؟
از نظر من با توجه به پیشینه این اتفاقات در ایران نگرانی واحدی کاملا به جاست