۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه

درباره فضاسازی خبری و رسانه ای پیرامون مرگ نهال سحابی


پیامی که در صفحه فیس بوک دست به دست میشود...
گویا نویسنده آن از دوسان نهال هستند!!نظرتان چیست؟
پیش از نوشتن این متن از تمام کسانی که وقتی متن را به پایان می برند با پیام آن احساس همدلی و توافق می کنند به جد استدعا دارم که متن را در صفحه ی فیسبوک شان بگذارند و آن را اشاعه دهند تا تنها محدود به صفحه ی نویسنده ی آن نماند. نمی دانم بگویم قسم تان می دهم دست به دامان تان می شوم یا چیزی از این دست تا بل این درخواست را جدی بگیرید ولی به هر حال هرطوری که اثر می گذارد خودتان تصور کنید که دارم سخت التماس تان می کنم و این درخواست من را جدی بگیرید.

اول اینکه نهال سحابی برای من و جمعی دیگر از دوستان مشترک مان یک پروفایل فیسبوکی نبود, دوست بود, همدم بود, همقدم بود, و طبعاً مرگ نا به هنگام او برای ما ضایعه ای معادل از دست دادن یک هم-فیسبوکی نیست بل معادل از دست دادن یک "نهال سحابی" است و یک نهال سحابی بودن برای ما چیزی است فراتر از یک نهال سحابی فیسبوکی, یک نهال سحابی با تمامی لحن ها و کرشمه ها و شیوه های حرف زدن و شوخی ها و بدی ها و خوبی ها و بدن و موی و چشم و پوست و قامت و صدا و خنده و سرخوشی و شیطنت و عصبانیت, یعنی منظومه ای یکسره انسانی و انضمامی و عینی, ملموس و تپنده و زنده. آنچه ما از دست داده ایم, پس, نه یک فضای مجازی بل یک انسان به تمامی مؤلفه های برسازنده ی آن است هرچند درک این مسئله رفته رفته با استیلای هرچه تمام تر راوبط مجازی و فیسبوکیستی ناممکن تر می شود.

 نمی خواهم مدعی شوم که این نزدیکی یا دوستی به ما حقی افزون تر نسبت به دیگران می دهد چندان که گویی حق مالکیت خصوصی سندی موسوم به نهال سحابی از آن ماها باشد و اختیاردار سرقفلی سوگواری برای نهال سحابی باشیم. این ادعا هم کذب است و هم بی فایده, در نهایت هرکس به هر طریقی که صلاح بداند به سوگ نهال خواهد نشست فارغ از اینکه امثال ما این مسئله را خوش داشته باشند یا نه. مطمئناً دوستان فیسبوکی نهال نیز به شیوه ی خود به سوگ نهال برخواهند آمد و این حق مسلم آنهاست؛

 اما انتقاد از فضای فعلی نیز حق مسلم هرآن کسی است که این وضعیت را نظاره گر شده است. من سعی دارم یکی دو نکته را درباب مرگ نهال سحابی و رابطه ی این مرگ با دقیقاً رسانه ای به اسم فیسبوک روشن سازم.

نخست اینکه کسانی چون سرکار خانم مسیح علی نژاد یا صفحات فیسبوکی ای نظیر بیست و پنج بهمن و فعالان رسانه ای مرتبط با جنبش سبز دارند به شکلی فزاینده خودکشی نهال سحابی را سیاسی جلوه می دهند. از همه بدتر سایت جرس آتش-بیار معرکه ی سراسر کذب شده و مدعی شده نهال در کنار کوهیار گودرزی, فعال حقوق بشر, و بهنام گنجی, دوست وی, زمانی را در زندان به سر برده است. نهال دوست نزدیک ما بود و من در محضر هر دادگاهی حاضرم شهادت دهم که در سرتاسر عمرش یک دقیقه را هم در زندان نگذارنده است چه به دلایل سیاسی چه به هر دلیل دیگری. واقعیت امر این است که بدین شکل دارند مرگ نهال را به مرگ دوست دیگری به نام بهنام گنجی ارتباط می دهند که مدتی پیش خودش را کشت و از دوستان کوهیار گودرزی بوده است. یعنی اینگونه استدلال می شود که بهنام گنجی خودش را کشت چون مدتی به خاطر کوهیار گودرزی تحت فشار قرار گرفته بود و چون او خود را کشته است طبعاً نهال نیز به دنبال او خودکشی کرده است.

 چون به واسطه ی دوستی های غیرسانه ای هم از سرنوشت بهنام گنجی مطلع هستم و هم از داستان نهال پاره ای توضیحات را ضروری می دانم و ارائه می دهم. نخست اینکه بهنام گنجی نیز به بلای رسانه مشابهی دچار شد. یعنی مرگ او را نیز به همین شکل برجسته و سیاسی کردند و در فضای رسانه ای رواج دادند طوری که گویی مرگ وی مستقیماً ناشی از فشارهای وارده بر او بوده است. این برجسته-سازی و سیاسی-نمایی خودکشی بهنام منجر به این شد که حساسیت امنیتی عجیب و غریبی نسبت به مراسم خاکسپاری او که در مشهد صورت گرفت ایجاد شود چراکه برای نمونه کسی در همین فضای فیسبوکی درخواست کرده بود که فعالان جنبش سبز درمراسم خاکسپاری این قربانی سیاسی شرکت بجویند. 

فکر نمی کنم قدرت تخیل خیلی بالایی لازم باشد تا بتوانید تصور کنید که چه بلائی بر سر خانواده ی او آمد تا این مراسم صورت بپذیرد, کسانی که
در یک کلام فرزندمرده اند و به سوگ مرگ فرزندی نشسته اند و ناگهان می بینند که ای بسا مجبور باشند به خاطر همین بازارگرمی های سراپا کاذب و هیجانی از خیر برگزاری هرگونه مراسمی نیز بگذرند و به جای اینکه التیامی یا دلداری ای بابت این ضایعه ی مطلقاً فجیع و هولناک دریافت کنند ناگهان با یک فضای امنیتی رعب آور نیز مواجه شوند که در حالت عادی می تواند انسان را به کلی پریشان کند به وقتی که در سوگ فرزندی کم سن و سال نشسته باشد.

 من و شماری دیگر از دوستان مشترک بهنام گنجی کمابیش در جریان این مسئله بوده ایم که مرگ او واقعاً از هرسویه یا جنبه ی سیاسی ای یکسره تهی است و کاملاً برآمده از تصمیمی شخصی است و اصلا و ابدا نمی شود برای آن توجیهاتی سیاسی تراشید. اینکه استدلال کنیم این مرگ ها از آن روی صورت گرفته اند که در فضای بسته ی سیاسی ای زندگی می کنیم استدلال محکمی نیست چون اگر هرچیزی پیشاپیش به فضای سیاسی مرتبط باشد پس باید گفت گربه هایی هم که نصفه شب ها زیر لاستیک های ماشین های پایتخت له و لورده می شوند به دلایل سیاسی از بین می روند چون فضای سیاسی بسته است و درنتیجه مردم با عصبیت رانندگی می کنند و طبعاً فجایعی از این دست را رقم می زنند. یا مثل این است که بگوییم رهاکردن پدرمادرهای پیر در کهریزک مسئله ای سیاسی است چراکه فضا بسته است و در نتیجه افراد در روابط خانوادگی شان دچار تشنج و بی تفاوتی می شوند و طبیعتاً سعی دارند هرچه زودتر از شر همدیگر خلاصی یابند. مسلم است که اگر با این منطق استدلالی هرچیزی در نهایت امر سیاسی باشد پس هیچ چیزی در واقعیت امر سیاسی نیست. آنچه همه جا گسترده است آنقدر انتزاعی و کلی است که می شود گفت دیگر هیچ جنبه ی ملموس و عینی ای ندارد و از فرط رقیق بودن چون جریان هوا محو می شود

 از همین روی می توانم با وجدانی آسوده و قولی محکم مدعی شوم که در مرگ بهنام گنجی هیچ مسئله ی سیاسی ای وجود نداشته است. به همین شکل و با وجدانی دوچندان آسوده و قولی دوچندان محکم می توانم مدعی شوم که در مرگ نهال نیز هیچ مسئله ی سیاسی ای دست کم به شکلی که فعالان رسانه ای مطرح می کنند وجود ندارد.

 واقعاً تأسف برانگیز است که ژورنالیست های ابن الوقت یا بنت الوقتی نظیر خانم علی نژاد بی هیچ ملاحظه کاری و رعایت احوال پریشان خانواده ای سوگوار و داغ فرزند دیده اینقدر راحت مرگ نهال را دستمایه ی قلم-فرسائی های منعفت جویانه و بازاری-پسندشان قرار داده او را همچون "معشوقه"ی بهنام معرفی کرده بی توجه با تبعات یک چنین خبرپراکنی حساسی که می تواند در حکم نمک پاشیدن به زخم این خانواده ی داغدار باشد مرگ او را در صد توجه ارباب رسانه های مجازی قرار می دهند. طبیعتاً خانواده ی نهال راضی نیستند به اینکه اینگونه آبروی شان و منزلت شان بازیچه ی قلم های سودجو شود و حساسیت امنیتی کاذبی نسبت به مرگ سراپا غیرسیاسی فرزندشان دربگیرد و روابط خصوصی عاقله زنی همچون نهال سحابی بازیچه ی رسانه ها گردد. واقعاً چیزی فراتر از بی فکری و بی شرمی لازم است تا اینگونه آسوده خاطر و فارغ البال زندگی خصوصی خانواده ای داغدار را که همین دیروز از بهشت زهرا آمده اند و فرزندشان را در دل خاک مدفون کرده اند در معرض عرض عموم بگذاریم.

واقعاً چیزی فراتر از بلاهت لازم است تا اینگونه بی ملاحظه از خبر دردآور یک مرگ ذوق-زده شویم و چنان از آن دم بزنیم و درباب اش خیال پردازی کنیم که واقعیت در اذهان عمومی به کلی قلب شده به چیزی یکسره جعلی بدل شود. نظر به اینکه هم الان هم این "خبرسازیِ" متظاهرانه و شنیع دارد فضای رسانه ای را فتح می کند از یک یک شمایی که این متن را می خوانید درخواست اکید دارم که آن را در فضای هرچند به ظاهر اندک خود انعکاس دهید و به سهم خودتان با این عمل سرتاسر سودجویانه و غیرانسانی مبارزه کنید. کافی است لحظه ای پریشان حالیِ خانواده ی داغدار نهال سحابی را تصور کنید تا برای تان مسلم شود که با وضعیتی یکسره نادرست و زیان-بار مواجه ایم.

مسئله ی دیگر به هر حال خود فیسبوک-بازی است. من شخصاً باور دارم که دست کم یکی از دلایلی که امثال نهال را به یک چنین تصمیم بی برگشت و ضایعه-آفرینی سوق داد همین تشدید حالات و انفعلات مالیخولیایی در فضای فیسبوکی است. ابتذال رسانه ای که رفتارهایی نسنجیده و احساسی را به قانونی فراگیر و مبتذل بدل می کند. از معدودی افراد که نهال سحابی را چه در فضای رسانه ای و چه در بیرون از این فضا می شناخته اند و طبعاً از خبر شوک-آور مرگ نا به هنگام او به ماتم نشسته اند بگذریم, این سیلاب عزاداری و سوگ-نامه-نویسی و ماتم-سرائی درباب مرگ نهال سحابی اساساً چه حکمی می تواند داشته باشد؟ آیا چیزی جز موج-آفرینی بی محتوا و میان-تهی در کار است؟ آیا چیزی جز احساساتی-گری مبتذل و عمیقاً پوچ و بلاهت بار در کار است؟

 آخر این چه منطقی است که باعث می شود اینقدر سطحی و متظاهرانه درباب هرآنچه تأثیر خاصی هرگز بر ما نگذاشته است خیال-پروری و وراجی کنیم؟ واقعاً اگر اسم این رفتار را "جلقی عاطفی" نگذاریم آیا شما خود نام دیگری برای آن سراغ می توانید گرفت؟ آخر این درست است که نادانسته و نسنجیده هر خبری را فارغ از محتوا و دلالت ها و صدق و کذب آن اشاعه دهیم؟ درست است که ملاحظه-کاری را یکسره کنار گذاشته درباره ی مرگ تراژیک انسانی دیگر بی توجه به حال نزار و درماندگی عمیق بازماندگان او, خانواده ی او, دوستان او, در اوج مسئولیت-ناپذیری خیال بپزیم و لفاظی کنیم؟ آیا درست است که به این ابتذال رسانه ای اینگونه دامن بزنیم؟ به باور من اشاعه ی یک چنین فضایی بود که دست کم تااندازه ای زمینه-ساز تصمیمات هیجانی و ویرانگری از قبیل تصمیم بهنام و نهال شد. این فضا به خودی خود نه راه حل بل بخشی از خود مشکل کنونی ماست. این که فکر می کنیم هرآن تکانه یا خلجانی که به ذهن مان می نشیند را می باید فی الفور در فیسبوک انعکاس دهیم و ثبت کنیم. با همین مبتذل-نویسی هاست که داریم مرگ را به طور عام و مرگ انسانی مشخص را به طور خاص از هرگونه دلالت و معنایی تهی می کنیم و آنقدر سطحی و بی قدر با آن مواجه می شویم که می شود در عین گاز زدن به ساندویچ یا نوشیدن چای درباب مرگ و ویرانی بدنی عینی و حقیقی لفاظی کرد و مهمل به هم بافت.

 از یک یک تان درخواست می کنم, هرچند به نظرم زور کلام من به این موج-آفرینی میان-تهی و پوچ اما گسترده و بلند نمی رسد, که در خودتان و با خودتان قدری تأمل کنید و به معنا و دلالت های کارها و نوشته های تان بندیشید و در نهایت باز مصرانه و ملتمسانه درخواست اکید دارم که اگر با حرف های من موافقید این مطلب را به اشتراک گذاشته گسترش اش دهید. به قولی: ما رسانه نداریم رسانه شمائید.   

۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه

يک قدم نزديکتر به اينترنت ملي


دوستان عزيز فيلترينگ کشور بعد از بستن پورت L2TP, اينبار پورت مهم PPTP رو هم از کار انداختن .. اين يعني يک قدم نزديکتر به اينترنت ملي!!
اين حرکت نه تنها موجب اختلال در روند IT بين المللي مي گردد بلکه ارزش و رتبه ي کشور عزيزمان ايران را در رنکينگ جهاني پست تر و حقيرتر مي سازد.


"پورت هاي pptp و l2tp فيلترنت که به منظور اتصال کانکشن وي پي ان در ايران استفاده مي شود از سوي مسئولان چند ساعتي هست قطع شده که علت و زمان رفع آن مشخص نيست!..."
براي دوستاني که صرفا از وي پي ان استفاده ميکردن و اکنون با مشکل مواجه شدن راهکارهاي زير را در نظر گرفتيم ، اميدواريم مسمر ثمر واقع شود


1-استفاده از اولترا سورف :
لينک دانلود:‌ http://uploadtak.com/images/7pjblanig1yrczc7msk.rar


2-استفاده از فري گيت :
لينک دانلود :http://www.mediafire.com/?ndyjxeb4fcm
مشکلات فري گيت:بعضي وقتا عکس ها و فايلهاي فلش رو نشون نميده و فقط ميتونه فيس بوک و راديو فردا و تويتر رو باز کنه


3- استفاده از فري دوم با توضيح کامل در لينک زير:‌
http://notocensor.blogspot.com/2010/08/yourfreedom.html


4- چند سايت پرو کسي و پورتهاي رو هم براتون قرار داديم


با اين نرم افزار ميتونيد فيلتر رو دور بزنيد و فيسبوک رو باز کنيد
http://www.faupload.com/upload/90/Shahrivar/05tarfand.rar


اينم چند تا سايت فيلتر شکن که در ايران فيلتر نشده
http://www.filterpenetrator.info/
http://www.hidelast.info/
http://proxy.lop.im/
http://www.blockmyip.info/
http://www.a-creditsurf.info/
http://www.urgingsafesurf.info/
http://www.interbypass.info/
http://www.breakupvaluebrowsing.info/
http://www.sendsurf.info/


اينم 50 هزار تا تا آي پي پورت تازه
http://up4.iranblog.com/images/q6n1zok5dbdm3wiw4v2y.rar


اموزش استفاده از آي پورت:
http://support.microsoft.com/k

۱۳۹۰ مهر ۶, چهارشنبه

تخم مرغ دزد شتر دزد هم میشه


ضرب المثل هایی هستند که بدجوری مناسبت دارند : تخم مرغ دزد شتر دزد می شود. سال 1384 ، 300 میلیارد در شهرداری، سال 1390 : 2800 میلیارد، تازه هنوز شتره دزدیده نشده.

مدیر عامل بانک سامان هم برکنار شد


تصمیمات كميته منتخب درباره 3 بانک درگیر پرونده اختلاس بزرگ
خبرگزاری فارس: کمیته منتخب دولت در خصوص تخلف بانکی گروه موسوم به امیر منصور آریا اطلاعیه ای جدید مبنی بر برکناری مدیران عامل بانکهای ملی، صادرات و سامان و مدیران ذیربط مقصر در این قضیه در این سه بانک صادر کرد.
خبرگزاری فارس: تصمیمات كميته منتخب درباره 3 بانک درگیر پرونده اختلاس بزرگ
به گزارش فارس به نقل از شبکه اخبار اقتصاد و دارایی، کمیته منتخب دولت در خصوص تخلف بانکی گروه موسوم به امیر منصور آریا اطلاعیه ای صادر کرد.
کمیته منتخب دولت در خصوص تخلف بانکی گروه موسوم به امیر منصور آریا ، ‌براساس مجموع بررسی‌های انجام شده طی جلسات متعدد و به استناد مقررات موجود نظام بانکی و نیز مستندات و مدارک در اختیار تصمیمات به شرح ذیل اتخاذ کرد :

1-از آنجایی که اعتبارات اسنادی داخلی (موسوم به LC ریالی) مشابه اعتبارات اسنادی ارزی و بین‌المللی،‌جز تعهدات برگشت ناپذیر بانک گشاینده اعتبار می باشد و مدیریت بانک صادرات ایران در این خصوص اعتبار سنجی، کنترل های داخلی ،‌نظارت و بازرسی های لازم را انجام نداده و از رعایت مقررات احتیاطی بانک مرکزی عدول کرده است که این امر منشا فرآیند تخلف مالی محسوب می شود لذا مقرر گردید نسبت به تغییر مدل عالم و سایر مدیران ذی ربط بانک با رعایت مقررات قانونی مربوط به بانک های غیر دولتی اقدام شود.

2-بانکهای ملی و سامان بیشترین حجم اسناد اعتباری داخلی را تنزیل کرده و در این راستا سقف اعتباری مجاز و اعتبار سنجی بانک گشاینده را رعایت نکرده و در خصوص برخی مقررات احتیاطی بانک مرکزی از جمله بسته سیاستی مصوب شورای پول و اعتبار تخلف داشته اند .
لذا مقرر شد تغییر مدیر عامل و مدیران ذی ربط بانک های یاد شده نیز حسب مورد براساس مقررات مربوط به بانکهای دولتی و خصوصی صورت پذیرد.
تصمیمات کمیته منتخب دولت در خصوص تخلف بانکی
کمیته منتخب دولت در خصوص تخلف بانکی گروه موسوم به امیر منصور آریا تصمیماتی اتخاذ کرد که اهم آن در پی می آید:

*مقرر شد بازبینی ضوابط مربوط به گشایش اعتبار اسنادی با اولویت در دستور کار شورای پول و اعتبار قرار گیرد.

*پشتیبانی لازم و کافی از بانک صادرات در خصوص زمان بندی باز پرداخت اسناد اعتباری که سر رسید می شوند به عمل آید

*بررسی های کمیته منتخب دولت تا تکمیل رسیدگی ها تداوم داشته و اطلاع رسانی دولت بصورت منسجم و با هماهنگی نماینده ویژه رئیس قوه قضائیه (دادستان کل کشور)، از طریق اعضای کمیته انجام پذیرد.

*کمیته منتخب دولت در راستای تسریع و تسهیل رسیدگی سایر قوا، از جمله قوه قضائیه که مسئولیت رسیدگی و تشخیص جرم و مجازات متخلفین را به عهده دارد و دنبال می کند همچنان همکاری لازم و مورد نیاز را معمول دارد .

*مقرر گردید نسبت به نظر مدیران عامل و سایر مدیران ذیربط بانکهای صادرات ، ملی و سامان با رعایت مقررات قانونی مربوط به بانکهای دولتی و خصوصی اقدام گردد.

۱۳۹۰ مهر ۴, دوشنبه

: فردوسي مردي زيانكار بود؛ زنده‌ كردن‌ لغات‌ فارسي‌ باستاني‌، برگشت‌ از تعاليم‌ قرآن‌ است


 
مرتضی مطهری درباره فردوسی ،شاعر بزرگ ایرانی که زبان پارسی را زنده کرده است میگوید : فردوسي مردي زيانكار بود.زنده‌ كردن‌ لغات‌ فارسي‌ باستاني‌، برگشت‌ از تعاليم‌ قرآن است‌. اینهمه‌ سر و صدا برای‌ عظمت‌ فردوسی‌، و جشنواره‌ و هزاره‌ و ساختن‌ مقبره‌، و دعوت‌ خارجیان‌ از تمام‌ کشورها برای‌ احیاءِ شاهنامه‌، و تجلیل‌ و تکریم‌ از این‌ مرد خاسر زیان‌ بردۀ تهیدست‌ برای‌ چیست‌؟! برای‌ آنست‌ که‌ در برابر لغت‌ قرآن‌ و زبان‌ عرب که‌ زبان‌ اسلام‌ و زبان‌ رسول‌ الله‌ است‌، سی‌سال‌ عمر خود را به‌ عشق‌ دینارهای‌ سلطان‌ محمود غزنوی‌ به‌ باد داده‌ و 
شاهنامۀ افسانه‌ای‌ را گرد آورده‌ است‌
پايگاه علوم و معارف اسلام.قسمتهايي
 از كتاب نورملكوت قرآن - تاليف آيت الله مطهري/ جلد چهارم
 

۱۳۹۰ مهر ۱, جمعه

رئیس جمهور اسرائیل : دنیا باید در مقابل ایران بایستد

رئیس جمهور اسرائیل در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل گفت  :دنیا باید در مقابل ایران بایستد.
وی در قسمتی از سخنان خود به حضور محمود احمدی نژاد اشاره کرد و به نمایندگان جهان هشدار داد که تصور کنید این مرد مسلح به سلاح اتمی شود.

وی با اشاره به اینکه موشک های ایرانی بر شهرهای ما فرود می آید گفت :اسرائیل با سلاح های ایرانی محاصره شده است.
وی گفت که سرنوشت ما به هم گره خورده و ما همه فرزندان ابراهیم هستیم  و در آخر با دست دوستی دراز کردن به سوی محمود عباس و تقاضای فشردن این دست صلح و دوستی سخنرانی خود را پایان داد.
وی همچنین خواستار این شد که همین امروز در سازمان ملل یکدیگر را ملاقات کنند.
چیزی که در سخنرانی هر دو رئیس جمهور کاملا قابل مشاهده بود این است که هر دو طرف برای رسیدن به صلح امده بودند و همونطورکه محمود عباس هم قبل از سخنرانی ابراز نگرانی از سخنان احمدی نژاد و رئیس جمهور اسرائیل هم در سخنرانی ذکر کرد این وسط جمهوری اسلامی واقعا انگار مایل به برقراری صلح نیست و همه تلاشش رو برای برهم زدن ارامش کشورها میکنه

ما باید به دنیا اعلام کنیم که احمدی نزاد رئیس جمهور ما نیست حرفش حرف مردم ایران نیست و از دبیر کل سازمان ملل عاجزانه درخواست کنیم که زودتر آقای احمد شهید رو برای بازدید به ایران بفرسته و هم مردم ایران و همه مردم دنیا رو از دست این مستبدان دینی نجات بده . ما هم از شما تقاضا داریم در مقابل دیکتاتور ایران بایستید احمدی نژاد رئیس جمهور ما نیست

۱۳۹۰ شهریور ۳۱, پنجشنبه

۱۳۹۰ شهریور ۳۰, چهارشنبه

سالروز سخنرانی خاتمی در سازمان ملل و سال گفتگوی تمدنها

با همه ایراداتی که عده ای به خاتمی وارد میکنند من فکر میکنم بهترین زمان در سی سال گذشته و بعد از انقلاب زمانی بود که خاتمی رئیس جمهور بود. همین سخنرانی در سازمان ملل و اینکه بر اساس پیشنهاد رئیس جمهور ایران  اون سال رو سال گفتگوی تمدنها نامیدند خیلی به مردم دنیا کمک کرد که تصور اینکه مردم ایران یه قوم جنگجو و هوچی اند را تا حدی تعدیل کنه.
کاری که متاسفانه با اومدن احمدی نژاد تباه شد و .....
چقدر افسوس بخوریم؟تا کی ؟سرانجام ما به کجا خواهد رسید؟


من از ایران سرفراز آمده‌ام، به نمایندگی از ملتی بزرگ و پرآوازه
بسم الله الرحمن الرحیم

آقای رییس!

آقای دبیر کل

حضار محترم!



چراغ هستی آدمی با تمنای رستگاری روشن بوده و هست و جوهر پیام پیامبران الهی و نیز موضوع آموزش حکیمان و مربیان برجسته بشر نیز چیزی جز رستگاری نبوده است. با این همه، آنچه در ساحت پیدای تاریخ، دل را می‌آزارد، محرومیت و سیاه‌بختی آدمیان است؛ محرومیت زنان و مردان و کودکانی که اسیر هوای قدرت‌های حاکم بوده و سیاه‌بختی حاکمانی که از شفقت و همدلی با مردم خود محروم بوده‌اند. و نظام با فضیلت و حکومت خوب در تاریخ، دولت مستعجل بوده است.



شگفتا که کسانی به بهانه رستگاری مردم، ‌گاه بر اندیشه و اراده آدمیان لجام زده‌اند و آزادی آنان را سرکوب کرده‌اند و گاه دیگر رستگاری را در برداشتن هرگونه لجامی از کام هوس سیری‌ناپذیر انسان و قربانی کردن «عقل» و «عشق» در پای معبد هوس تفسیر کرده‌اند. ‌گاه به نام آزادی، عدالت پایمال شده و گاه دیگر به بهانه عدالت، آزادی از میان رفته است و در نتیجه، بشر هم از آزادی عادلانه و هم از عدالت آزادانه محروم مانده است.



از آن روز که کسانی، علم حقیقی را آن دانستند که «توانایی» بیاورد ـ نه آنکه قدرت را مهار کند ـ چند قرن بیش نمی‌گذرد. در این مدت به جای اینکه علم در خدمت رستگاری انسان و اعتلای شخصیت او باشد، در بیشتر موارد، در خدمت افراد و گروه‌هایی قرار گرفته که جز به آیین «سود» و «فایده» نمی‌اندیشند.



در این چند قرن علیرغم پیشرفت‌های بزرگی که نصیب بشر شده است ـ و بزرگ هم هست ـ انسان بیش از همیشه، طعم تلخی و تبعیض را چشیده است. هم اکنون بازماندگان دو جنگ جهانی، که ویرانگری آن بی‌شمار بوده است، در میان ما به سر می‌برند. و به رغم تاسیس سازمان ملل متحد، که از دستاوردهای مثبت بشری است، از صلح واقعی مبتنی بر عدالت کمتر اثر می‌بینیم.



وضعیت در جهان عقب‌ نگه داشته شده، اسفبار‌تر است و بسیاری از مردم این بخش جهان دچار قحطی، بی‌سوادی و بیماری و برخی در بند حکومت‌هایی هستند که حتی زحمت تظاهر به مردمی بودن و پیروی از موازین دموکراسی را به خود نمی‌دهند و محرومیت از پشتیبانی ملت‌های خود را به وابستگی به قدرت‌های سودجو و سلطه‌گر جبران می‌کنند.



حکومت‌های سرکوبگر و وابسته امکان تجربه مردم‌سالاری را از مردم می‌گیرند و با ادامه سرکوب و ترور، فرهنگ خشونت را در جامعه حکم‌فرما کرده، خواسته یا ناخواسته مخالفان خود را به استفاده از زور و خشونت تشویق می‌کنند. و لذا در این باب، ملامت در درجه اول متوجه قدرت‌های تحمیل‌کننده این نظام‌ها و حمایت‌کننده از این حکومت‌هاست که حتی سازمان‌های جاسوسی آن‌ها به کارنامه زشت براندازی حکومت‌های ملی و حمایت از رژیم‌های غیرمردمی مباهات می‌کنند.



این تصویر از جهان، زشت و چندش‌آور است و تا روزی که حکیمان و خردمندان، زمام امور را از دست سیاستمداران کم خرد و آزمند درنیاورند، نمی‌توان یکباره این تصویر را تغییر داد. ولی با این همه، به نظر من در آن سوی سیاهی و تباهی، در عمق تاریخ می‌توان از زیبایی‌های اصیل سراغ گرفت و به جرأت می‌توان گفت که زندگی بشر، در مجموع، رو به شکوفایی معنوی و مادی داشته است.



از جمله در همین قرن، مبارزات ضد استعماری و حرکت استقلال‌خواهی بسیاری از ملت‌ها را می‌توان نمونه آشکاری از این پیشرفت و شکوفایی دانست. فروپاشی جهان دو قطبی در آخرین دهه این قرن و سیر شتابان جهان و ملل خواستار تساوی به سوی احراز اقتدار و ابراز هویت در عرصه بین‌المللی گامی به پیش به شمار می‌رود. رؤیای جهان تک قطبی و تحت قیمومیت یک قدرت، جز پنداری باطل و نشانه عقب‌ماندگی صاحبان این پندار از سیر تاریخ نیست. و مطمئن هستم که حتی برخی از ملت‌های قدرتمند چون ملت آمریکا که سیاستمدارانشان خواب جهان یک قطبی را می‌بینند و با سوءاستفاده از نام پرآوازه این ملت‌ها، همه امکانات و حیثیت ملی کشورشان را در پای فزون‌طلبی برخی اقلیت‌های صاحب منافع مادی و قومی قربانی می‌کنند به این وضع رضایت نخواهند داد و رشد افکار عمومی غرب در جهت پذیرش رابطه صلح‌آمیز بر پایه احترام متقابل، گواه این مدعاست.



اینک آقای رییس و حضار محترم!



اجازه می‌خواهم از زبان انسانی سخن بگویم که از شرق، از خاستگاه تمدن‌های درخشان و از مهد پرورش پیامبران والامقام الهی: ابراهیم، موسی، عیسی و محمد (ص) آمده است.



من از ایران سرفراز آمده‌ام، به نمایندگی از ملتی بزرگ و پرآوازه که از ده‌ها قرن پیش، صاحب تمدن بوده و پس از پذیرش آیین اسلام در تأسیس و بسط تمدن اسلامی نقش ممتاز داشته است، ملتی که با تکیه بر غنای فرهنگی و انسانی خویش تندبادهای سخت خودکامگی و تحجر و نیز خودباختگی در برابر دیگران را از سر گذرانده و در دوران جدید تاریخی‌اش، پیشتاز تأسیس جامعه مدنی و نظام مشروطیت در شرق جهان بوده، هر چند که در اثر دخالت بیگانگان و نیز کم‌تجربگی، در این آزمون، ناکامی‌هایی داشته است. ملتی که یکی از طلایه‌داران مبارزه با استعمار و منادی استقلال بوده، هرچند نهضت ملی او با کودتای خارجی شکست خورده است و ملتی که صاحب انقلابی مردمی است؛ انقلابی که نه با کودتا و زور اسلحه آتشین، که با سلاح «کلام» و «ارشاد» بر رژیم کودتا پیروز شده است و در مسیر تجربه نوین خود، جنگ تحمیلی هشت ساله و فشار‌ها و تحریم‌ها و تهمت‌های گوناگون را تحمل کرده و بزرگ‌ترین قربانی تروریسم، این پدیده شوم و نفرت‌انگیز قرن بیستم بوده است.



و هم اکنون این ملت با تکیه بر گذشته خود، بی‌آنکه دچار ارتجاع شود، به فردای بهتر می‌اندیشد و راه خود را با پشت‌گرمی به اصول و موازینی که ریشه در هویت دینی، ملی، تاریخی و انقلابی او دارد و با بهره‌گیری از دستاوردهای مثبت تمدن روزگار، با آزمایش و خطا به سوی آینده بر‌تر می‌پیماید.



انقلاب اسلامی ملت ایران، به رهبری حضرت امام خمینی (قدس‌سره) انقلاب کلام در برابر زور و سرکوب بود. و مطمئنا انقلابی که براندازی‌اش با کلام بوده است، در دوران ساختن و آباد کردن، بیشتر و بهتر می‌تواند متکی بر کلام و منطق باشد. و به همین جهت نیز به جای «جنگ تمدن‌ها»، منادی «گفت‌وگوی میان تمدن‌ها و فرهنگ‌ها» است.



من از این پایگاه و از منبر سازمان ملل متحد می‌گویم که علی‌رغم سختی‌ها و مصیبت‌ها، سیر زندگی بشر به سوی رهایی و آزادی است. و این تقدیر و سنت تغییرناپذیر خداوند است و مطمئنا بداندیشی و زشت‌کاری برخی از بندگان او نمی‌تواند تقدیر خداوند و مسیر تاریخ را دگرگون کند.



آقای رییس!



سابقه کلمه تاریخ از کلمه فلسفه بیشتر است و محور تاریخ، انسان است و تاریخ عبارت است از بازتاب نور وجود بر جهات و شئون گوناگون آدمی و در نتیجه حقیقتی است کلی و یگانه، در عین تکثر و تعدد. و این امر یگانه، هرگاه که جامه نو کند، عهد جدیدی به ظهور می‌رسد. داوری ما درباره تاریخ در گرو داوری ما درباره وجود آدمی است که مدار و محور تاریخ است.



«بنی‌آدم» که سعدی با تأسی به روایتی از پیامبر عظیم‌الشأن اسلام و به زیبایی هر چه تمام‌تر آنان را به عنوان عضوهای به هم پیوسته یک بدن توصیف می‌کند، در دسترس زیست‌شناسی و روان‌شناسی نیست. برای شناخت انسان باید نگاهی فیلسوفانه و متفکرانه به بشر و تاریخ او بیفکنیم.



آدمی از آنجا که به «دست خداوند» و به «صورت» او آفریده شده است و پروردگار از «روح» خویش در او دمیده است، یک حقیقت بیش نیست و تاریخ او بیش از یک تاریخ نمی‌تواند باشد. «دست خدا» او را، تاریخ و اختیار و قدرت انتخاب، و «صورت خداوند» او را، فرهنگ و معنویت و «روح پروردگار» او را زندگی و جنبش بخشیده است. از اینجا است که انسان دارای تاریخ و فرهنگ و آزادی است.



وحدت بشر و یگانگی تاریخ انسانی، علاوه بر مبدأ می‌تواند وحدت غایت و ‌‌‌نهایت نیز داشته باشد و غایت تاریخ چیزی جز فرهنگ معنوی و شرط لازم آن یعنی آزادی واقعی بشر نیست.



انسان چه در چنبر ادوار همیشه تکرارشونده هستی گرفتار باشد و چه در آنات و ایام زمان تاریخی، و تاریخ را چه تاریخ به پیش ببرد، چه سوائق نفسانی، چه شیوه تولید، و چه قهرمان ابرمرد، نکته مسلم آن است که فقط با اکسیر ایمان که عبارت است از «برداشته شدن قیدهای جدید و قدیم از دست و پای آدمی» می‌توان از دایره تکرار «ازلی» یا از سلطه ضرورت تاریخی به فراخنای آزادی و رهایی فراز آمد. همچنان که با نفس حیات‌بخش آزادی است که امکان انتخاب معنویت و ایمان فراهم می‌شود. و او می‌تواند چنین بسراید که: «چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد» و یا «اگر به کوه بگوید که به دریا فکنده شود چنین گردد» با چنین فهم و تفسیر از آزادی است که می‌توان از کرامت و فضیلت انسان، هم در برابر استیلای سیاسی دولت‌ها و هم در برابر هجوم بادهای مسموم نومیدی و سرگشتگی دفاع کرد و سیر تاریخ را به سوی آزادی دانست.



تاریخ انسان، تاریخ آزادی است و تنها فهم تاریخ به مثابه میدان تجلی آزادی است که می‌تواند گذشته را بر ما مفتوح و ما را از آن بهره‌مند سازد. و با عزل نظر از همه نظام‌های فلسفی که کوشیده‌اند برای تاریخ معنی، جهت و قوانین تحول بیابند، چون تاریخ بشری تاریخ آزادی است، انسان آزاد از قیدهای تحمیلی استثمار و استعباد اجتماعی و نیز آزاد از زنجیره غرایز تلطیف نشده حیوانی چون خشونت و درنده‌خویی، طبق سرشت انسانی خود جانب حق و عدالت را خواهد گرفت و تاریخ انسان تاریخ شکوهمند حق و فعلیت یافتن عدالت خواهد بود و این سخن را می‌توان بیان دیگری از نظریه دینی معروف مهدویت دانست.



کوتاه سخن اینکه، تاریخ را چه تجربی و استقرایی بررسی کنیم و چه شهودی، غالب متفکران نهایتا یک سخن مشترک دارند و آن عبارت است از شکوفایی بیشتر حقیقت انسان و رفع پرده‌ها و موانع از ذهن و قلب او.



من عمدا به جای اصطلاحات متداولی چون «پیشرفت تاریخی» کلمه «شکوفایی» را به کار بردم تا تأکید کنم که طرفدار هر کدام از نظریه‌های معروف و مهم فلسفه تاریخ باشیم، می‌توانیم در این استنباط عمومی و کلی از تاریخ هم‌صدا باشیم.



ایجاد و استمرار سازمان ملل متحد را می‌توان شاهدی بر حرکت تکاملی جهان و جامعه بشری تلقی نمود. اینکه در زمان ما نیاز به کوشش و بحث زیاد نیست تا همگان بپذیرند که به جای جنگ و خون‌ریزی و کشتار می‌توان و باید با یکدیگر گفت‌وگو کرد، چندان آسان به دست نیامده است؛ گویی تمام تاریخ خونین بشری، مقدمهٔ این قضیهٔ به ظاهر ساده است.



البته تا وقتی زورمندان کم خرد، این امکان و قدرت را داشته باشند که در لحظه‌ای کوتاه، گل و لبخند و امید و درخت را با تیغ بلاهت و قساوت از چهره زمین پاک کنند، باید جشن پیروزی نهایی کلمه بر شمشیر را به تأخیر انداخت.



قرن گذشته علاوه بر جلوه‌های خشونت و انسان‌آزاری استعمار قدیم و بیداد بی‌همانند میراث‌خواران جدید آن، قرن ظهور و سقوط حکومت‌های توتالیتر نیز بود. امید است قرن آینده، قرن نظام‌ها و حکومت‌هایی باشد که زور و خشونت را تقدیس نکنند و باطن قدرت سیاسی، محبت و عدالت باشد به گونه‌ای که گفت‌و‌گوی تمدن‌ها مظهر و مجلای آن باطن باشد.



آقای رییس، خانم‌ها و آقایان!



اینک پرسش این است که آیا سازمان ملل متحد در این جهت چه تحولی در درون خود به اقتضای وضعیت جدید ایجاد خواهد کرد و چه تأثیری در این سیر و صیرورت زندگی بشر خواستار رستگاری خواهد داشت؟



به نام جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد می‌کنم که به عنوان گام اول، سال ۲۰۰۱، از سوی سازمان ملل سال گفت‌و‌گوی تمدن‌ها نامیده شود، با این امید که با این گفت‌وگو نخستین گام‌های ضروری برای تحقق عدالت و آزادی جهانی برداشته بشود.



از والا‌ترین دستاوردهای این قرن، پذیرش ضرورت و اهمیت گفت‌وگو و جلوگیری از کاربرد زور، توسعه تعامل و تفاهم در زمینه‌های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و تقویت مبانی آزادی و عدالت و حقوق انسانی است. استقرار و توسعه مدنیت، چه در صحنه کشور‌ها و چه در پهنه جهانی، در گرو گفت‌وگو میان جوامع و تمدن‌ها با سلایق، آرا و نظرات متفاوت است. اگر بشریت در آستانه هزاره و قرن آتی، تلاش و همت خود را بر نهادینه کردن گفت‌وگو و جایگزینی خصومت و ستیزه‌جویی با تفاهم و گفت‌وگو استوار سازد، دستاورد ارزشمندی برای نسل آتی به ارمغان آورده است.



از سوی دیگر جا دارد ما اعضاء سازمان ملل متحد، به بازنگری در تاریخ شکل‌گیری این سازمان بپردازیم و با گفت‌و‌گوی منطقی، آن را اصلاح و کامل کنیم.



شکل‌گیری سازمان ملل متحد همزمان با دوره سیاهی از زندگی بشر بود که بسیاری از کشورهای عضو، شرایط تلخ و شوم دوران استعمار را تجربه می‌کردند و در نتیجه سازمان، نمادی از سلطه باشگاه قدرت ناعادلانه حاکم در جهان شد. امروز شرایط دگرگون شده است و فرصت تجدید سامان این سازمان و به خصوص تغییر ساختار شورای امنیت فراهم آمده است.



در اینجا لازم می‌دانم به گفته راهگشای رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی افتتاحیه اجلاس سران کنفرانس اسلامی در تهران اشاره کنم که کشورهای اسلامی «به نمایندگی از یک میلیارد و چند صد میلیون نفوس، دارای یک کرسی دائم در شورای امنیت سازمان ملل متحد شوند و تا وقتی حق وتو باقی است، ششمین عضو دارای حق وتو در آن شورا باشند.» و همین امر را می‌توان نسبت به کشورهای عضو جنبش عدم تعهد نیز تعمیم داد.



وقت آن رسیده است که همگی با تفاهم، بر حق تبعیض‌آمیز «وتو» خط بطلان بکشیم و گام دیگری را در به رسمیت شناختن حق مساوی و عادلانه همه کشورهای عضو برداریم.



آقای رییس، حاضران محترم!



بیاییم همگی علیه نسل‌کشی، تجاوز و تحقیر انسان در گوشه گوشه جهان، دست اتحاد به هم بدهیم و جلوی فاجعه‌های ننگینی که از جمله در فلسطین و افغانستان و کوزوو و در بسیاری از نقاط آفریقا و آسیا و آمریکای لاتین، چهره انسانی این قرن را سیاه کرده است، بگیریم.



امنیت و صلح در خاورمیانه، که امری ضروری است، با به رسمیت شناختن حق همه فلسطینیان برای حاکمیت بر سرزمین آبا و اجدادیشان برقرار خواهد شد.



بیت‌المقدس اشغالی، خانه تفاهم و گفت‌وگو است و به این جهت صدای بیت‌المقدس که از اعماق تاریخ به گوش می‌رسد، صدای با لذات ضدنژادپرستی و ضدصهیونیستی است. در بیت‌المقدس، ادیان بزرگ می‌توانند در کنار یکدیگر به طور مسالمت‌آمیز زندگی کنند و سلطه حکومت اسراییل در آنجا مخالف این همزیستی و همدلی است. فلسطین خانه فلسطینیان (اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی) است نه آزمایشگاه هوس‌های خشونت‌آمیز صهیونیست‌ها.



در افغانستان هیچ راه حل نظامی‌ای برای از بین رفتن مشکل وجود ندارد. اعلام انزجار گسترده جهانی نسبت به قتل عام‌های وسیع و نسل‌کشی، به ویژه قتل فجیع دیپلمات‌ها و خبرنگار ایرانی و ادامه اسارت کمک‌رسانان ایرانی توسط طالبان، ضرورت فکر در این فجایع و اقدام عاجل برای محاکمه و مجازات عاملان این جنایات را می‌طلبد. سرزمین افغانستان با مردم رشید و فرهنگ‌دوست، اینک به پایگاه اصلی خشونت و ترور و تولید و توزیع موادمخدر تبدیل شده است.



مردم افغانستان همچون مردم دیگر نقاط جهان، حق انتخاب دارند و حق دارند از حکومتی فراگیر با پایگاه وسیع اجتماعی که همه اقوام، گروه‌ها و سلایق را نمایندگی کند، برخوردار باشند. این تنها راه اعاده آرامش به افغانستان است. اما برای نیل به آن، به تصمیماتی جدی و همکاری همه جانبه نیاز است تا امکان ارتزاق گروه‌ها از طریق تولید موادمخدر، فروش سلاح و نیز تروریسم مسدود گردد.



سازمان ملل متحد به کمک سازمان کنفرانس اسلامی و کشورهای ذی‌دخل می‌تواند هر چه زود‌تر همه طرف‌های درگیر را به پای میز مذاکره بکشاند و زمینه را برای انتخاب آزاد مردم مظلوم و رنج‌کشیده افغانستان فراهم آورد و یاغیان را با پشتوانه اراده جهانی به سر جای خود بنشاند. و از هم اکنون برای بسیج کمک‌های بین‌المللی پس از دستیابی به این شرایط ضروری سیاسی، برنامه‌ریزی و هماهنگی کند.



در کوزوو باید حق عادلانه مردم تحت فشار این ایالت به رسمیت شناخته شود و دولت یوگسلاوی وادار شود که به این حق احترام بگذارد.



آقای رییس، خانم‌ها و آقایان!



کوشش صادقانه برای مبارزه با تروریسم، در تمامی اشکال آن و از جمله تروریسم دولتی، یکی دیگر از نکات مورد اهتمام جمهوری اسلامی ایران است. تروریسم، محصول نومیدی و پوچ‌انگاری (نیهیلیسم) است و در جهانی که بر مدار قهر و غلبه می‌چرخد، مبارزه جدی با تروریسم از حد حرف و شعار جلو‌تر نخواهد رفت. مبارزه واقعی با تروریسم باید همراه با مبارزه برای عدالت باشد. البته این سخن نباید به معنی توجیه نوعی تروریسم تفسیر شود. ما به صراحت اعلام می‌کنیم که به اقتضای موازین دینی و اخلاقی فرهنگی خود با تروریسم در کلیه اشکال آن مخالفیم و با آن به جد مقابله خواهیم کرد. خلاصه آنکه باید برای ریشه‌کن کردن حقیقی این پدیده شوم، همراه با مبارزه با عوامل فعلی آن از طریق همکاری جدی و شفاف بین‌المللی، در راه تحقق عدالت در جهان کوشش کنیم.



جهان در آستانه هزاره سوم باید از کابوس جنگ هسته‌ای و سلاح‌های کشتار جمعی نیز رهایی یابد. آزمایش‌های اخیر هسته‌ای در منطقه ما به نگرانی‌ها و پیچیدگی‌های جدیدی دامن زده که این ضرورت را دو چندان می‌کند.



ما باید بپذیریم که فکر دستیابی به امنیت از طریق این تسلیحات، توهمی بیش نیست. نمایش عزم جهانی برای نابودی تمامی زرادخانه‌های کشتار جمعی در یک چارچوب زمانی معین، مبارزه با تولید و گسترش این سلاح‌ها را هدفمند و پرشتاب خواهد نمود. ایجاد مناطق عاری از سلاح‌های کشتار جمعی به ویژه در منطقه خاورمیانه، گام اولیه مناسبی در مسیر مبارزه با بی‌اعتمادی و تشنج ناشی از این تسلیحات است. ما به عنوان قربانیان سلاح‌های کشتار جمعی، بیش از دیگران بر آثار دهشتناک این سلاح‌ها واقفیم و لذا در تأسیس و تقویت ترتیبات جهان شمول برای امحای آن‌ها پیشتاز خواهیم بود.



امنیت، توسعه و رفاه در جهان سوم مستلزم تقویت مبانی همکاری و به کارگیری روش‌های حساب شده به منظور اعتمادسازی است. خوشحالیم که هشتمین اجلاس سران کنفرانس اسلامی در تهران، با تشخیص این ضرورت، ساز‌‌و‌‌کار مناسبی را برای تقویت همکاری و اعتماد بر مبنای گفت‌و‌گو میان کشورهای اسلامی پایه‌گذاری کرد.



من در اینجا به عنوان اولین گام در این مسیر، کشورهای منطقه خلیج‌فارس را که در یک دهه شاهد دو جنگ ویرانگر بوده‌اند، به ایجاد یک نظام امنیت و همکاری در منطقه خلیج‌فارس دعوت می‌کنم.



کوتاه سخن آنکه اعتماد و صلح بدون بازنگری جدی مبانی فکری و نتایج عملی جنگ سرد میسر نیست. توسعه فرهنگ صلح نیازمند پذیرش نقش سازنده ملت‌ها و پرهیز از سلطه‌طلبی، یک جانبه‌گرایی، تقلیل و حذف است.



جمهوری اسلامی ایران به اقتضای مبانی اعتقادی و مایه‌های تمدن دیرپای خود، خواستار جهانی سرشار از صلح و آرامش بر اساس کرامت انسانی است و تشنج‌زدایی را سرلوحه سیاست خارجی خود قرار داده است و بر مبنای اصول انقلاب اسلامی، سیاست موزون گسترش روابط با همسایگان و دیگر کشور‌ها را بر پایه احترام عملی به استقلال و برابری حقوق بین کشور‌ها ادامه خواهد داد.



صلح تمام‌عیار، علاوه بر صلح میان انسان‌ها شامل صلح میان انسان و طبیعت نیز می‌شود. انسان باید از غلبه و استیلا بر طبیعت دست بردارد و در آینده، بیشتر بر هماهنگی میان انسان و طبیعت تأکید کند. حفظ محیط‌زیست به مثابه میراث مشترک طبیعی از مهم‌ترین اولویت‌های قرن آتی است.



در پایان سخن، مایلم بر نقش خانواده، زنان و جوانان در ساختن فردایی بهتر و تحکیم بنیان‌های جامعه مدنی جهانی تأکید نمایم. خانواده بستر بی‌بدیل رشد جامعه بشری و اعتلای شخصیت فردی و اجتماعی انسان است. متأسفانه در روزگار ما به خصوص در جهان صنعتی، پایه‌های خانه و خانواده به شدت لرزان شده است و خطر فروپاشی آن تهدید بزرگی برای زندگی سالم مادی، معنوی و عاطفی بشر است.



همت جهانی باید برای مقابله با این خطر برانگیخته شود تا مبادا چراغ این کانون گرم محبت و عاطفه و تربیت، در برابر تندبادهای سرد سودطلبی و هوس‌پرستی و ظاهربینی به خاموشی گراید.



تلاش‌های جهانی برای ترویج احترام و حفظ و گسترش حقوق زنان، نیازمند بازنگری در نگاه‌های سنتی و متداول ناصواب نسبت به زن است؛ هم دیدگاهی که با پندار نادرست برتری مرد، به زن و مرد و انسانیت جفا می‌کند و هم آنکه با نادیده گرفتن اختلاف میان زن و مرد، ‌‌‌ همان ستم را روا می‌دارد. باید بپذیریم که زن و مرد هر دو انسان‌های بزرگ و شایسته رشد و پیشرفت عقلانی، عاطفی، فکری، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در جامعه هستند و توسعه همه جانبه و پایدار، تنها با حضور و مشارکت فعال هر دو میسر می‌شود.



ملل متحد در آستانه قرن و هزاره آینده باید نسل آینده را که صاحب این قرنند باور کند و آنچه را که لازمه این باور است، بپذیرد. بپذیریم که قیم جوانان نیستیم و جوان باید آگاهانه و مختارانه در فرآیند رشد و توسعه حضور داشته باشد.



با چنین دیدگاه نو و به کمک توان و اندیشه پویای نسل جدید، یقینا می‌توان آینده‌ای به مراتب بهتر و درخشان‌تر برای قرن آتی رقم زد.



از توجه شما متشکرم.

۱۳۹۰ شهریور ۲۹, سه‌شنبه

اول مهر روز تولد استاد آواز ایران محمحد رضا شجریان

جمعه اول مهرماه روز آواز عشق، هفتاد و یکمین سالروز تولدت استاد بی‌بدیل محمدرضا شجریان است. به پاس صدای بی‌دریغ این افتاب آواز ایران و به یاد همه لحظات خوبی که با ترنم صدای او برای تک تکمان خاطره‌انگیز شده است، روز اول مهر ماه را گرامی می‌داریم و :
1- به روان پدر بزرگوار و مادر محمدرضا شجریان و همه استادان درگذشته او درود می‌فرستیم و فاتحه می‌خوانیم.
2- حتی الامکان آخرین البوم منتشر شده ایشان «مرغ خوشخوان» را می‌خریم و به بهترین دوستمان هدیه می‌دهیم.
3- در این روز هیچ ترانه و تصنیف یا قطعه آوازی و سازی که بدون اجازه و اطلاع ایشان تکثیر یا پخش شده است را گوش نخواهیم داد.
4- دوست داشتنی‌ترین اثر ایشان را در طول روز حداقل یکبار زمزمه می‌کنیم

۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه

چند وقت پیش یه وام ازدواج گرفتیم .یه دوره ای دستمون تنگ شد چند تا قسطاش عقب افتاد.وام رو از بانک صادرات گرفته بودیم و حسابی آبرو حیثیتمونو برد .فورا حساب ضامن رو مسدود کرد و به خونه پدر مادرامونم زنگ زدن که آقا اینا قسطاشون عقب افتاده ....
خلاصه خیلی اعصابمونو خرد کردن و جلوی بقیه ضایمون کردن.
امروز نشستم حساب کردم که اگه این سی هزار میلیارد رو که از قضا از همین بانک صادرات اختلاس شده بخوان وام دومیلیونی بلاعوض کنن بدن دست این جوونا حدودا به یک میلیون و پونصد هزار زوج میتونن وام بدن.در کل بخوای حساب کنی این تعدا د ازدواج سالانه صورت نمیگیره!
کسایی که برای شروع زندگی مشترک واقعا احتیاج دان و این پول میتونه خیلی کمک کنه بهشون...
از ما که گذشت اما از کار این بانک صادرات سر در نیوردم که چطور وام ما دوماهش عقب بیفته به بنیان کشورضربه میخوره و اصلا تو سیستمشون تعریف نشده است این دیرکردها
اما برای این اقایون سی هزار میلیارد هنوز به سر خطش نزدیک نشده که حتی بخوان اسم طرف رو علنا به مردم اعلام کنن
ما آبرو نداشتیم اما این اقایون اسمشون لو نمیره مبادا به ابروشون ضربه بخوره

۱۳۹۰ شهریور ۲۰, یکشنبه

نسرین ستوده به دلیل اجبار در پوشش چادر از ملاقات سرباز زد


باز هم با خواندن خبر جدید حالم گرفته شد.
خانم ستوده باز هم به ملاقات نرفت .گناه فراغ مادر از کودکش گردن کیه؟
جنایت یعنی دور نگه داشتن مادر از فرزندش
یعنی یه روز میشه ما این سایتهای لعنتی رو باز کنیم و خبر خوب ببینیم؟
تا کی باید صبر کرد؟تاکی................
امین احمدیان: امروز رفتیم ملاقات, با صحبت هایی که شده بود و زمزمه های قبلی بود قرار بود خانم ستوده هم بعد از 4 هفته بیان سالن ملاقات, آقا رضا هم با نیما و مهراوه مشتاقانه اومده بود, ولی متاسفانه تو لحظه اخر خبر دادند که خانم ستوده بر خلاف انتظار, از اومدن به سالن ملاقات انصراف دادند..بچه ها می گفتند که این بار در اعتراض به اجباری بودن پوشیدن چادر در طول مسیر سالن ملاقات این تصمیم رو گرفتند..نمی دونم چرا چهره نیما موقع برگشتن از اوین از ذهنم پاک نمیشه

خانم محتشمی پور همسر مصطفی تاجزاده هم نوشت:

چادر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فکرش را هم نمی کردم روزی بشود مانع دیدار یک مادر و فرزندانش :(((((
یعنی فردا روز باز هم مهراوه در اتاق مادرش برای من سجاده ای را خواهد گشود و چادرنماز مادر را برای نماز دراختیارم خواهد گذاشت؟؟؟
خدایا این ها دارند چه می کنند با اعتقادات ما!!!!!!!!!!!!!!!


من جمعه شب در اتاق نسرین ستوده بر سر سجاده او ایستادم و تکبیر گفتم و نماز خواندم و و به ایمان صاحب خانه شهادت دادم و اشک ریختم و از خدا رهاییش را خواستم و در دل شاد بودم که حداقلی ترین هدیه تولد نیمایش دیدار با مادر است که دریغ شد به همین سادگی 


وقتی وكيل‌ِ وكيل‌ِ وكيل هم بازداشت میشود

رضا خندان در فیس بوکش نوشت : شخصي به عنوان متهم بازداشت مي‌شود
شخصي به نام آقاي اوليايي‌فر وكالت‌اش را به عهده مي‌گيرد.
پس از مدتي خود وكيل هم بازداشت مي‌شود.
شخص سومي به نام خانم نسرين ستوده وكالت آقاي‌ وكيل را به عهده مي‌گيرد و مي‌شود وكيل‌ِ وكيل.
پس از مدتي وكيل‌ِ وكيل هم بازداشت مي‌شود.
شخص چهارمي به نام آقاي عبدالفتاح سلطاني وكالت خانم‌ وكيل را به عهده مي‌گيرد و مي‌شود وكيل‌ِ وكيل‌ِ وكيل.
پس از مدتي وكيل‌ِ وكيل‌ِ وكيل هم بازداشت مي‌شود.
حالا پاي وكيل چهارم در بين است. خدا كنه لااقل همينجا متوقف شود اين دور.

۱۳۹۰ شهریور ۱۸, جمعه

حمله وحشیانه به منازل مردم-ارومیه ...‏ [HQ]‏ (کیفیت بالا)

فیلمی تازه منتشر شد از حمله وحشیانه نیروهای سرکوب به مردم و آسیب رساندن به اموال شخصی آنها- 12 شهریور، ارومیه

نامه ای به نیما که دارد یواش یواش مرد می شود!


سلام نیماجان! تولدت مبارک پسرم!
زود رفتم سر اصل مطلب. اصل مطلب تولد توست که باید امسال بیش از هرسال مبارک شود. امسال که تو بیش از 365 روز را در غیبت مادر تاب آورده ای و از آن مهم تر، حدود یک ماه ندیدنش را تحمل کرده ای تا او بتواند اعتراضش را به بدرفتاری ها با شما نشان دهد و مانع نهادینه شدن این زشت کرداری ها در نظام حقوقی و قضایی ایرانمان بشود.
نیماجان! تولدت مبارک پسرم!
شهریوری که میلادگاه توست دارد تمام می شود و حال و هوای مدرسه و کلاس و درس بدجوری پیچیده در تمام خانه ها و پدر و مادرهای بچه مدرسه ای ها دارند آخرین خرده فرمایش های آنان را اجابت می کنند. و پدر تو دارد هم چنان یک تنه جای مادر را هم پر می کند برای تو که هنوز تا مدرسه چند سالی فاصله داری و برای مهراوه جان که قدم می گذارد لابد به مدرسه ای جدید در مقطعی جدید.
نیمای عزیز! می دانم که حوصله ما خاله های سمج را خیلی نداری و حوصله ابراز محبت کردن هایمان را ولی ما دلمان خیلی برای تو و بازیگوشی های کودکانه ات تنگ می شود که حالا شکل عوض کرده و گاهی تبدیل می شود به بهانه گیری های مستمر و تلاشی سخت برای تنگ کردن خلق بابا و درآوردن لج خواهر و مادر بزرگ و خاله و هر کسی که می خواهد نبودن مادر را برای تو توجیه کند با زبانی کودکانه!
پارسال روز تولدت یک قطار به تو هدیه دادم که سوارش بشوی و بروی به شهر آرزوها. تو پر شر و شور بابا را به کمک طلبیدی تا واگن ها را سرهم کند و مانند راننده ای ماهر نشستی در واگن راننده قطار و من دیگر باید خداحافظی می کردم. امسال دلم می خواست برایت پرنده ای را هدیه بیاورم اما نتوانستم آن را در بازار پیدا کنم. سیمرغ را هرگز نمی توان در بازار یافت و هرگز نمی توان آن را خرید اما تو می توانی هر لحظه که اراده کنی آن را داشته باشی و می توانی هروقت دلت خواست بر روی بال هایش بنشینی و بروی آن بالاها.
نیمای آزار ستم دیده!
تو می توانی بر بالهای سیمرغت بنشینی و بروی آن بالا. بالای بالا! تا بتوانی همه چیز را بهتر ببینی. همه چیزهایی که روی زمین وقتی که سوار قطارت بودی خوب نمی دیدی! تو از آن بالا زمین را مانند یک گردو می بینی یا یک توپ کوچک که می توان راحت شوتش کرد به آن دور دورها. و آدم های روزی زمین را نقطه های ریزی می بینی که پرشتاب دور هم می گردند و گاه جهت عوض می کنند و سخت به هم می خورند و دوباره حرکت آغاز می شود! از آن بالا همه چیز ریز دیده می شود: آدم ها، ماشین ها، درخت ها، حتی هواپیماهای غول پیکر آماده پرواز! اما نقش های برجسته را هم از همان بالا می توان دید اگر خوب ردیابی کنی مناطق جغرافیایی خاص را. مثلا همین اوین که یک روز در هفته می شد میعادگاه شما و مادر! اوین را که از آن بالا پیدا کنی می توانی کلی نقش برجسته ببینی در اندرونش. یکی از آن ها نسرین است. مامان نسرین تو و خواهر ما که به جرم دفاع از حق، بدترین مجازات ممکن را که همانا دوری از خانواده و همسر و فرزندان است برایش تقدیر کرده اند! و مجازات دوری از مادر و محرومیت از مهر مستدام مادری را هم برای شما تجویز و اجرا کرده اند.
نیمای خوب!
تو عاقبت مجبوری که از آن بالا پایین بیایی و دوباره غرق شوی در غصه هایت که آدم بزرگ ها را هم کلافه می کند و از پای در می آورد. اما تو نباید از پای درآیی تو باید سخت استوار بمانی مانند خواهرجانت مهراوه! سرفراز، سینه ستبر، آرام، با همان نگاه نافذ که آینده روشن را می کاود. مانند مهراوه همان نوجوان هنوز جوانی نکرده پخته شده و رسیده و بالغ شده. مهراوه که در سنین نوجوانی 
گویی زنی است تمام!
نیمای نسرین!
هروقت از این همه هیاهو خسته شدی چشم ها را ببند. هروقت حوصله هیچ آدم بزرگی را نداشتی حتی حوصله بابا را که ایفای دو نقش همزمان خسته اش می کند و نمی خواهد شماها، تو و خواهرت این خستگی را ببینید و حس کنید. هروقت دلت چیزهای خوب و شیرین خواست، چشم هایت را ببند. چشم ها را که ببندی ناگهان یک کهکشان پر ستاره تو را در آغوش می کشد و تو می توانی ستاره خودت را انتخاب کنی و می توانی همه آرزوهایت را بر روی آن با انگشتان کوچکت نقاشی کنی و می توانی کیف کوچک مهد کودکت را پر کنی از ستاره های کوچک چشمک زن که برای دوستانت سوغات بیاوری و می توانی...
نیمای شهر آرزوها!
تو می توانی وقتی که چشم هایت را بستی، همه چیز را همان طور که هست ببینی! آدم گنده هایی را که خیلی کوچکند و ادای بزرگان را درمی آورند و آدم بدهایی را که نقاب های زیبا بر چهره دارند و آدم خوب ها را که با لبخندی زیبا تو را به هم نشان می دهند و برایت دست تکان می دهند. 
چشم هایت را که ببندی نیماجان، قرآن برایت قصه می گوید. قصه همه آدم بدهای تاریخ بشریت را و قصه همه آدم کوتوله هایی که دوست داشتند یک شبه خدا شوند یا لااقل پیامبر شوند و دوست داشتند بنده های خدا آن ها را کرنش و تعظیم کنند و دوست داشتند قدرت نمایی کنند و دوست داشتند... قرآن وقتی چشم هایت را ببندی قصه همه آدم بدهایی را که فرعون شدند و نمرود شدند و اقوام مفسد ستیزه گر شدند را برایت نقل می کند و تو با همان چشم های بسته سرنوشت آنان را که در زمین خدا فساد کردند، می بینی و می بینی که اراده خداوند جانشینی قومی دیگر بود که به صلاح و اصلاح بیندیشند. تو با همان چشمان بسته می توانی سرنوشت آدم خوب ها را هم ببینی که وقتی در برابر خدا تسلیم شدند، خدمت به بندگان او برایشان گران نبود و از راه خدمت به مردم به خدا رسیدند و به مقامات عالی رسیدند نه از طریق گردنکشی و دست اندازی به مال و جان و حقوق مردم.
نیمای عزیز!
این قصه های قرآنی را خوب به خاطر بسپار تا فردا برای هم نسلانت که مانند تو در کوران روزگار استخوان نرم نکرده اند و سختی گذر از فراز و فرودها را چون تو به عمق جان نچشیده اند، بازگو کنی و به خاطر بسپار همه قصه های قرآنی را تا اوج حقارت آنان را که قدرتشان را با گردنفرازی در برابر چون تو طفلی نیازمند مهرمادری به رخ می کشند، دریابی و فردای آنان را همین امروز در برابر چشم بیاوری. نیما جان این قصه های قرآنی را خوب به خاطر بسپار تا فرداروز همه کینه و نفرتی که اقتدارگرایان افسارگسیخته و خشونت طلب خواستند در دل کوجک و پاک تو و نسل تو، بذرافشانی شود، به آب جاری و زلال کرم و بخشش بشویی و مهربانی و شفقت را میهمان همیشه دل پاکت کنی! 
میلادت مبارک نیماجان آزادی مادر بهترین هدیه تولد امسالت باد
lمنبع:فیس بوک رضا خندان همسر نسریت ستوده

وضعیت عمومی اقای قابل خوب است


حدود بیست دقیقه پیش با پزشک آقای قابل صحبت کردیم و ایشان وضعیت عمومی آقای قابل را خوب ارزیابی کرده و گفتند: پاسخ بیمار به سوالات من خوب و کامل بوده و این نشان میدهد وضعیت فعلی ایشان خوب است. اما ممکن است مجددا از هوش برود، لذا باید حداقل 72 ساعت آینده را در آی سی یو بماند. البته ضایعات وارده به مغز زیاد است و فقط دعای دوستان و لطف خدای مهربان را چاره ساز میدانیم.

۱۳۹۰ شهریور ۱۳, یکشنبه



راست: درياچه اورميه

چپ: درياچه وان

فاصله: 147 کيلومتر

علت مرگ درياچه اورميهشرايط جوی؟!؟!؟!؟



به يزدان که گر ما خرد داشتيم
کجا اين سر انجام بد داشتيم   

چهارمين هفته‌ي اعتصاب نسرين ستوده

رضا خندان همسر نسرین ستوده  در صفحه فیس بوک خود نوشت : چهارمين هفته‌ي اعتصاب نسرين ستوده
امروز 13 شهريور در اولين سالروز بازداشت نسرين ستوده،وي براي چهارمين هفته‌ي متوالي در اعتراض به بازداشت خانواده و قطع تلفن بند از آمدن به ملاقات خودداري كرد
نبود امنيت در محل ملاقات كه منجر به بازداشت تمامي اعضاي خانواده حتي كودكان شد عامل شروع اين اعتصاب بوده است

۱۳۹۰ شهریور ۱۲, شنبه

بهنام گنجی، دوست کوهیار گودرزی به زندگی خود پایان داد


سلامتی رفیقی که تو رفاقت کم نذاشت...ولی کم برداشت....تا رفیقش کم نیاره.....
به سلامتی کسی که تو این زمونه بی وفا رفیقشو نفروخت و حاضر به شکایت و شهادت بر علیه اش نشد
به سلامتی رفیقی که میره رو ترازو و معرفتش بیشتر از وزنش هست.
روحت شاد بهنام گنجی درس معرفت دادی به این مردم


متن کامل خبر