۱۳۹۰ مهر ۲۷, چهارشنبه

پاسخ آنجلینا جولی به فرج‌الله سلحشور در رابطه با سفر آنجلینا جولی به ایران و فاحشه خواندن وی




متن ترجمه‌ی شده‌ی سخنان شما را در باره‌ی خودم و سینمای ایران خواندم و بسیار متاسف شدم. من آشنایی زیادی با سینمای ایران نداشتم. قبلا نام‌هایی مانند امیر نادری، داریوش مهرجویی، عباس کیارستمی، رخشان بنی‌اعتماد… و تنی چند را شنیده بودم و موفق به دیدن برخی از آثار سینمایی ایشان شده بودم اما افتخار آشنایی با شما را نداشتم حرف‌های شما مرا واداشت تا در مورد سینمای ایران بیشتر تحقیق کنم و این به قول شما حکایت همان عدوی ست که سبب خیر می‌شود. در تحقیق من از سینمای ایران با نام میرزا ابراهیم‌خان صحاف‌باشی آشنا شدم که جهان‌گردی روشنفکر بود و نخستین پرزکتور را به ایران آورد و اولین سینما را در ایران تاسیس کرد. او سفرنامه‌یی دارد. در مقاله‌یی خواندم که در سفرنامه‌اش ماجراهای مختلفی از لندن آن سال‌ها، اواخر قرن نوزدم، نقل می‌کند و از جمله می‌نویسد:« دو ثلث زنان لندن فاحشه‌اند و یک ثلث دیگر هم چنین‌اند اما نمود ندارند.» احتمالا به این دلیل او زنان قرن نوزدهمی لندن را فاحشه می‌دانسته است که با مردان دست می‌داده‌اند، لبخند می‌زندند و گاه بدون کلاه و روسری در معابر عمومی دیده می‌شدند و از نظر او این‌کارها را فقط زنان فاحشه انجام می‌داند.




به هر روی این‌گونه که پیداست امروز نیز بعد از صد و اندی سال شما هم ملاک‌تان برای فاحشه خواندن و هرزه نامیدن دیگران همین «آزاد بودن» است و من خوشحال هستم که شما مرا با این تعبیر و تفسیر «هرزه» می‌نامید و اگر سینمای ایران را «فاحشه‌خانه» می‌خوانید درواقع دارید از این سینما تعریف می‌کنید و اگر بخواهیم حرف شما را برگردانیم به سخن دنیای پیشرفته «فاحشه‌خانه» می‌شود «خانه‌ی آزادی‌خواهان» و من قبول دارم برخی از زنان سینمای ایران زنان آزاده و آزادی‌خواهی هستند که در منظر شما «هرزه» دیده می‌شوند.


اجازه بدهید مانند دوستان‌تان شما را حاج فرج صدا کنم و بگویم حاج فرج عزیز شاید شما ندانید اما من دختری به نام زهرا دارم که در اتیوپی به دنیا آمده است و من او را به فرزندخوانده‌گی قبول کرده‌ام و مانند سه فرزندی که از برد به دنیا آورده‌ام و مانند پسر کامبوجی و ویتنامی‌ام دوست‌اش می‌دارم.




کمی دنیای خود را وسیع‌تر کنید بی‌شک چهره‌ی‌تان هم از این حالت عبوس نجات پیدا می‌کند و کمی زیباتر می‌شوید چهره‌ی زیبا مهم نیست و اینقدر از این که چهره‌ی زشتی دارید نسبت به زیبارویان حسادت نکنید روح زیبا نایب است وگرنه تا دلتان بخواهد یوسف و زلیخای زیباروی روی زمین به عمل می‌آید.


اگر ما هم مانند شما در دو قرن پیش زنده‌گی می‌کردیم «برد» شما را دعوت به دوئل می‌کرد و اگر فیلم «تروا» را دیده بودید حتما از این تهدید تن‌تان می‌لرزید و حتما بسیار خوش‌حال هستید که ما چند قرنی پیشرفته‌تر هستیم و مردان خود را صاحب زنان‌شان نمی‌دانند و شما را دعوت به دوئل نمی‌کنند. اما من شما را دعوت می‌کنم که با دیدی فراخ‌تر به زنده‌گی و انسان و تاریخ و جهان بنگیرید شاید از این بیماری ویران‌گر نجات پیدا کنید و چون «زلیخا» جوان و زیبا شوید.


 

نامه داود رشیدی به سلحشور


((( نامه ای خطاب به فرج الله سلحشور ))) . جناب آقای سلحشور – که حتی اونقدر لایق نمی دونمت که بخوام بهت سلام کنم . به گواه بیش از ده سال فعالیت و نقد و مقاله نوشتن در حوزه سینمای خارجی ، هیچ وقت علاقه خاصی به سینمای ایران نداشتم و ندارم ! نه به بازیگر خاصی تعلق خاطر دارم و نه به کارگردان خاصی ! ( سینمایی که امثال تو و ده نمکی توش لقب کارگردان داشته باشن رو اصولا باید گِل گرفت ! ) این مقدمه رو برات چیدم ، که بدونی هیچ جوره نونم از توی این سینما در نمیاد که بخوام سنگش رو به سینه بزنم ، اما به اندازه موهای سرت فیلم دیدم و مقاله نوشتم و خوندم و مطالعه کردم در این حوزه ! پس حق دارم پاسخ اراجیفت رو ، حداقل در حد یک نوشته کوتاه بدم ! وقتی دیدم سینمای این مملکت رو به " فاحشه خونه " تشبیه کردی ، بدون اغراق تنم لرزید ! تنم لرزید که یه آدم باید سر چه سفره ای بزرگ شده باشه و چقدر بی شرافت و بی آبرو باشه ، که به خودش اجازه بده اینقدر راحت در مورد دیگران ، اون هم به این شکل کثیف و تهوع آور ، حرف بزنه ! امثال شما ، شرافت و آبرو رو خوردید و ته مونده هاش رو بالا آوردید ! امثال تو اگر توی خانواده هایی بزرگ شدند که چادر گذاشتن براشون ارزش بود و بس ، زن های سرزمین من ، توی خونواده هایی بزرگ شدن که بهشون یاد دادند " انسان بودن " بر همه چیز رجحان داره ! ( یعنی برتری داره ! اگر سوادت نمی کشه که این کلمات رو بفهمی ، توضیحات درون پرانتزها رو خوب بخون ! ) تو داری در مورد زن هایی صحبت می کنی که علیرغم همه محدودیت ها ، دارن توی این مملکت کار می کنند و سختی هایی می کشند که یه مرد ، هیچ وقت قادر به درکشون نیست ! زن هایی که عادت کردند به نگاه هرزه امثال تو به خودشون و مظلومانه ، درد می کشند و حرفی نمی زنند ! شنیدن این حرف ها از تویی که سابقه طولانی در مزخرف گفتن داری ، چندان هم عجیب نیست ! سریال یوسف پیامبر ( که بدون شک یکی از احمقانه ترین ، خوارترین و چندش آورترین ساخته های تمام تاریخ تلویزیون این مملکته ! ) برات باعث افتخاره ؟! این که دادگاه محکومت کرد و مقصر شناختت به دلیل " دزدی " از سناریوی کس دیگه ای چطور ؟! با چه رویی در مورد یکی از بهترین بندگان خدا ، سریالی ساختی که مواد اولیه اش رو از کس دیگه ای دزدیده بودی ؟! اونوقت چپ و راست مصاحبه می کنی و از الطاف خداوندی در مورد ساخت این سریال حرف می زنی ؟! خدایی که بخواد به تو لطف داشته باشه ، از نظر من لایق پرستش نیست ! خدایی که " سرقت " رو ستایش کنه ، از اون مدل خداهاست که فقط تو و امثال تو دارین و بس ! از این که سریالت ، پرطرفدارترین سریال تاریخ دنیاست گفتی !!! واقعا این حرف رو حتی لایق جواب دادن هم نمی دونم ! خودت اگر تونستی این جمله رو سه بار پشت سر هم تکرار کنی و قهقهه نزنی ، برام کفایت می کنه ! هفته قبل از این که اسپیلبرگ داره به خاطر رقابت با تو در مورد حضرت موسی فیلم می سازه گفتی ! این رو که گفتی ، دیگه حجت رو به من تموم کردی ! ( یعنی کلا فهمیدم با چه جور ابلهی سر و کار دارم ! ) کار تو از اعتماد به نفس و این حرف ها گذشته مردک ! در اسرع وقت ( یعنی خیلی سریع !!! ) به روانپزشک مراجعه کن ! ( اگر تونستی و دستت رسید ، مایلی کهن رو هم با خودت ببر که اونم بدتر از تو ، بدجوری دارو لازمه !!! ) از موضوع دور نشیم ! فاحشه خونه خطاب کردنِ این سینما ، شاید چندان هم بی جا نباشه ! سینمایی که امثال تو و ده نمکی توش لقب کارگردان داشته باشید ، بهتر از این هم نمیشه ! خودت حساب کن اگر این سینما فاحشه خونه باشه ، کسی مثل تو شغلش چیه این وسط ! ( ژتون اضافی داری ؟! ) در این سینما اگر فاحشه ای هم وجود داشته باشه ، به برکت وجود آدم هایی مثل شماست ! آدم هایی که فکر می کنند دنیا همیشه به همین شکل می مونه ! آدم هایی که نمی دونند روزی می رسه که باید پاسخگو باشند ! در محضر خدایی که کوچکترین خطایی در قضاوتش وجود نداره ! کلام آخر ، خطاب به همه زنان هنرمند سرزمین دوست داشتنیم ، به همه مادرها و همه اونهایی که انسانیت براشون مقدسه ، نه جنسیت : . گر هنرمند ز اوباش جفایی بیند تا دل خویش میازارد و درهم نشود سنگ بدگوهر اگر کاسه زرین بشکست قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود . شهاب حبیبی – مهر 1390 پ ن : دوستان عزیز در به اشتراک گذاشتن این مطلب ، کاملا آزادید و دعای خیر بنده بدرقه راهتونه ! :)

۱۳۹۰ مهر ۲۰, چهارشنبه

تجربه ای از تونس و مصر و لیبی و بحرین

دیروز ظهر بعد از نماز در خیابان ارم قم (مقابل حرم) تجمع کوچکی از طلاب در مقابل پاسگاه نیروی انتظامی صورت گرفت.

جریان این بود که سربازی جلوی طلبه موتور سواری رو که به طور ورود ممنوع در خیابان ارم تردد میکرد رو میگیره تا کارت موتورش رو ببینه، ولی راکب موتور میگه کارت همراهم نیست و یک جر و بحث کوچکی بینشون سر میگیره، سرباز هم از گاز اشک آور و باتوم استفاده میکنه و طلبه از ناحیه سر زخمی میشه.

حدود چهل پنجاه طلبه و مردم عادی که جوان و مسن هم جزوشون بود این صحنه رو می بینن و با سرباز برخورد میکنن و جلوی پاسگاه حرم تجمع میکنن.

جالب بود که همه به هم می گفتن باید اینجا بایستیم تا به نتیجه برسیم که چرا نیروی انتظامی این برخورد تند را با موتورسوارها (طلبه و غیر طلبه) دارن و این قدر توهین میکنن به راکبین. و اگه از اینجا بریم ممکنه طلبه رو به عنوان مجرم به دادگاه ببرن.

وقتی سرهنگی آمد و با تندی گفت شما چه کاره این مضروب هستید، همه گفتن ما شاهد ماجرا هستیم و نمیریم، و جر و بحث زیادی بین طلاب و ستوان و سرهنگ و استوار و سرباز رخ داد، اینجا بود که نیروی انتظامی کوتاه اومد و چهار نفر رو به عنوان شاهد به داخل برد ولی باز بقیه بچه ها ایستادند و نرفتند تا نتیجه ای که دنبالش بودند رو بگیرند.

همه اذعان داشتند که موتور سوار خلاف کرده بود و کارت همراهش نبود و از خیابان یکطرفه تردد می کرد، ولی باز اذعان داشتند که گاز اشک آور و باتوم جریمه این مقدار جرم نیست.

شاید از این به بعد در اون خیابون شاهد این مقدار تندی و بداخلاقی نیروی انتظامی با مردم چه موتورسوار و چه غیر موتورسوار، نباشیم. اما در شهرها و خیابانها و کوچه های دیگه چطور...؟!

۱۳۹۰ مهر ۱۹, سه‌شنبه

فرزندان ستوده بيش از سه ماه است که مادرشان را ندیده اند

همسر نسرین ستوده: به هر دری زده‌ام اما نمی‌گذارند فرزندانم مادرشان را ببینند

پسرم نیما تنها ۴ سال دارد و دخترم مهراوه فقط یک نوجوان ۱۲ ساله است. آنها در طول بیش از ۳ ماه اخیر حتی اجازه پیدا نکرده‌اند برای چند ثانیه مادرشان را در آغوش بکشند.»
متاسفانه کودکان ما به اهرمی برای فشار به مادر زندانیشان تبدیل شده اند،‌ در طول ۸ ماه اول بازداشت نسرین ستوده بچه‌هایش در مجموع یک ساعت با او ملاقات حضوری داشتند و در تمام روزهای عید نوروز و حتی ۲ هفته پس از تعطیلات آن حتی اجازه ملاقات کابینی هم به بچه‌ها داده نشد. این در هیچ کشور و قانون و آیینی پذیرفته نیست

همسرجان در ملاقات امروز از من پرسید آن پیژامای سورمه ای راه راه را تو برایم خریده بودی؟ می گویم بله چطور مگه ؟ می گوید: کشش خراب شده بود گفتم برایم کش بخرند. طرف پرسید برای شلوارت می خواهی؟ گفتم: پَ نَ پَ می خوام باهاش اختلاس رو کش بدم!!!

۱۳۹۰ مهر ۱۴, پنجشنبه

هديه‌اي بي‌نظير از زندان / نامه نسرین ستوده به همسرش

رضا خندان همسر نسرین ستوده امروز در صفحه فیس بوکش نوشت :
هديه‌اي بي‌نظير از زندان اوين به مناسبت 15 مهر سالگرد ازدواج‌مان:

پنداشتيم تهي دستيم و بي‌چيز
اما زماني كه آغاز شد از دست دادن همه چيزي،
هر روز برايمان خاطره‌اي شد،
آنگاه شعر سروديم
براي همه‌ي آنچه داشتيم
براي سخاوت پروردگار
آنا آخما تووا
تقديم به پيام‌آوران "صلح"، "دموكراسي" و "آزادي"
و تقديم به تو در سالگرد ازدواج‌مان.
دوستت دارم
نسرين
اوين - 90

۱۳۹۰ مهر ۱۲, سه‌شنبه

رباعی اند حکایت اختلاس

گرگید و به تن رخت شبان پوشیدید
از ما سه هزار میلیارد تومن دزدیدید
اینبار حقیقتا مبارک باشد
در سال جهاد اقتصادی ریدید

۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

من بچه اهوازم ، گاه گداری سری به شهرم می زنم ، شاید باورتان نشود ولی گاهی هوای غبار آلود شهر از این عکس هم که می بینید بدتر می شود ، لازم به گفتن نیست که این شهر مظلوم قطب ثروت ایران است ، لازم به گفتن نیست که خوزستان بخاطر رودخانه های متعددش قطب کشاورزی ایران هم هست ، کاش این بار که رفته بودم فیلمی از خیابانهای شهر می گرفتم و به دوستان نشان می دادم ،خصوصا خیابان های اطراف سی متری و امام و طالقانی که مرکز شهر را تشکیل می هد بخدا گریتان می گرفت ، بخدا باور نمی کردید که این اهواز است که از اطراف همین شهر دلارهای نفتی به هوا می جهد.از بهداشت جهانی هم تشکر میکنم که صدای مظلومیت این شهر را به دنیا رساند.