۱۳۹۰ دی ۱, پنجشنبه

عذاداری در پله برقی

امروز فیلمی دیدم که نشون میداد مردم کره شمالی در جاهایی که رهبرشون پا گذاشته به عذاداری میپردازن.
به نظرم واقعا احمقنه اومد که اینا نشستن تو پله برقی دارن گریه میکنن
فورا یاد بسیجیهای خودمون افتادم که چند مدت پیش افتاده بودن رو جای پای آغا.
ته مونده غذاشو تبرک میکردن و خلاصه .....
فکر کنم اگه بمیره مثلا دستشوییشو بعد چند سال میکنن امام زاده .
تا ده سالم باید فیلم کارا و حرفاشو از صدا سیما ببینیم.
یه گنبدم براش میسازن تا تو ابرا
هر چی پولم دزدیه بوده طلا میخرن میچسبونن به گنبدش

۱۳۹۰ آذر ۳۰, چهارشنبه

دکتر سروش در صفحه فیس بوک خود نوشت : 

از غزالی آموخته‌ام که هیچ‌کس را لعنت نکنم حتی یزید را، اما اینک فروتنانه
از تو رخصت می طلبم تا بر " جمهوری کافر پرور اسلامی ایران "، لعنت و نفرین بفرستم.
خداوندا به احسانت به حق نور تابانت
مگیر .آشفته می گویم که جان بی تو پریشان است

تو مستان را نمی گیری پریشان را نمی گیری
خنک آن را که میگیری که جانم مست ایشان است

وگر گیری ور اندازی چه غم داری؟ چه کم داری؟
که عاشق هر طرف این جا بیابان در بیابان است

۱۳۹۰ آذر ۲۲, سه‌شنبه

نامه یک وبلاگ نویس به محمد نوریزاد



فويل للذين ظلموا من عذاب اليم       پس واي بر ستمكاران از عذاب دردناك (انعام، آيه 21 )

دوست و برادر عزیزم
جناب محمد نوریزاد
گفته بودی برای یاری کردنت برای رهبر نامه بنویسیم
از علما خواستی و نمایندگان و قدرتمندان و اهل قلم
من اما نه اهل قلمم و نه قدرتی و شهرتی دارم که بتوانم با نامه به رهبری یاریت کنم
اما برادرانه میخواهم برای خودت بنویسم
سوالم از شمای بزرگوار این است که چرا اینقدر اصرار بر نوشتن نامه به رهبری داری؟
مگر نمیبینی که او پنبه بر گوشهای خود گذاشته و نمیخواهد صدای ما را بشنود؟
مگر کلام خدا را که گفت : انه الظلم لا يفلح الظالمون؛ همانا ستمكاران رستگار نمي شوند ، نخوانده ای؟
مگر هم او نیست که بر این ظلم بر مردم رفته سکوت که نه فرمان بر ظلم داده و تا به حال بیداد احدی را پاسخ نداده است؟
پس برادر عزیزم چرااینهمه اصرار میکنی؟ آیا وقت آن نرسیده که بنشینیم  و فکر اساسی تری کنیم؟
یعنی شما هنوز هم از ایشان نا امید نشده اید و اصرار بر کوفتن دری دارید که به یقین میتوانم بگویم کسی پشت ان به انتظار ما ننشسته؟
ای شجاع ، مگر میشود رهبر بود و اینهمه اختلاس و افترا  را ندید؟
بگو تا به کی این راه را ادامه دهیم؟برادر بگو تا کجا با ایشان به ملاطفت برخورد کنیم؟
ای عزیز اینهمه وکیل و وصی و سردار و مجتهد و معلم و فرهیخته و .... نامه نوشتند کافی نبود؟
قلبمان به درد میآید وقتی میبینیم به خانواده ات تعرض میکنند؟ تهدیدت میکنند و آسایش را از شما سلب میکنند.
ناراحت میشویم وقتی هر روز کاریمان را با اخبار ناگوار خانواده های زندانیان سیاسی شروع میکنیم.
آخر تا به کی آرزو کنیم صبح نشود تا نبینیم این همه ظلم که از در و دیوار شهر میریزد.
تا مغز استخوانمان میسوزد وقتی فرزندان اینان را میبینیم که از پدر یا مادر خود دور افتاده اند و آزار دیده اند ؛ به خاطر ما
به خاطر آزادی ما، این عذاب دارد ما را میکشد که در این شهر آسوده قدم میزنیم و روزمرگی میکنیم!!
اما نمیدانیم چه کنیم؟
واقعا چه کنیم؟
ما متهمان فردا هستیم که فرزندانمان میپرسند چه کردید وقتی فریاد نوریزاد را شنیدید؟
میپرسند چرا سکوت کردید و ما باز هم جز سکوت فریادی نداریم
وای بر ما که غافلیم اما اگر از پای فتاده باشیم از امید هرگز!






۱۳۹۰ آذر ۱۵, سه‌شنبه


سومین ملاقات در دهمین ماه حصر شنبه بعدازظهر با تلفن مادرم مطلع شدم که امکانی برای دیدار پدر مهیا شده است و قرار است ایشان را تحت‌الحفظ به خانه شخصی‌شان بیاورند. به سرعت خود را به خانه رساندم و امکان دید و بازدید و گفتگویی برای نیم ساعت مهیا شد. پدر را کمی بشاش‌تر و سلامت‌تر از قبل یافتم، مشخص بود که اوضاع حصر او به نسبت ماه‌هایی که در آپارتمانی کوچک به همراه ماموران امنیتی در شرایط سخت و دشواری به سر می‌برده، بهتر شده ‌است و همچنانکه خودش نیز توضیح می‌داد اکنون بخشی از یک آپارتمان به صورت مستقل دراختیار اوست و ماموران امنیتی در طبقه دیگری مستقر شده‌اند. می‌گفت نزدیک دو هفته است که روزنامه "جام‌جم" و "اطلاعات" را برای مطالعه دراختیارم می‌گذارند و برخلاف گذشته از امکان هواخوری و قدم زدن هر روز برخوردار شده ام. پدرم تعریف کرد که شب گذشته قبل از اذان صبح در خواب پدر و مادرشان را دیده و با آنها گفتگو کرده‌اند. ساعت 9 ماموران امنیتی نزد ایشان آمده و خواسته بودند که آماده شوند تا ایشان را بهشت زهرا ببرند. پس از آن خواب و رویا، اکنون این فرصت برای ایشان مهیا شده بود که سر قبر پدر و مادر و خواهرشان که مادر شهید بودند وبه تازگی فوت کردند حاضرشده و فاتحه‌ای بخوانند. آنچنانکه پدر تعریف می‌کردند، در راه بازگشت، ماموران به ایشان خبر داده‌بودند که قصد دارند ایشان را به منزلی که خانواده به تازگی در جماران خریداری کرده‌اند ببرند و امکان بازدید ایشان از خانه تازه‌شان را فراهم آورند. اینچنین بود که با تماس مادرم ملاقات نیم ساعته ما انجام پذیرفت. اگرچه در ده ماه حصر، سه ملاقات کم است و ناچیز، اما دیدار با پدر هرچند کم و کوتاه بسیار است وغنیمت. اگرچه در حصر بودن پدر و محرومیت از زندگی و همراهی با ایشان برای من ناراحت‌کننده و دلگیرکننده است اما مسرور و خوشحال‌ام از اینکه اکنون با تجربه چنین حصری، نام پدرم درکنار نام نیک روحانیون بزرگوار، همچون شهید مدرس و آیت‌الله العظمی منتظری قرار می‌گیرد که حاضر نشدند نام خود را به ننگ بفروشند و البته ازطرفی دیگرمتاسفانه میبینم روحانی فرصت طلبی همچون شیخ محمد یزدی برای تصاحب قدرت و تصرف اموال بیت‌المال در سالهای کوتاه باقی مانده از زندگی‌شان حاضرند فرصت‌طلبانه مجیزه‌گوی حاکمان شوند و لطمه ای بزرگ به آبروی روحانیت بزنند.


۱۳۹۰ آذر ۱۰, پنجشنبه

فراخوان حضور اعتراضی مردمی در روز عاشورا به همراه زمان و محل های تجمع در تهران، شیراز، قم و نجف آباد


آیا نمی بینید که به حق عمل نمی گردد و از باطل روی گردانده نمی شود.

عاشورای دیگر از راه می رسد. روزی که سالارش حسین، مردی است که فراتر ازهر  نژاد، طبقه و دینی به "حق و حق طلبی" پیوند می خورد. در صحنه تاریخی که چون میدان نبردی ازلی است میان ظالم و مظلوم، حسین باید بی تاریخ از جنس اسطوره باشد تا در قامت دهها ملت و هزاران صدا تکثیر شود. تا جغرافیای کربلا بشود به وسعت دنیای تمام ستم دیده گانی که تشنه آزادی هستند و کسانی راه "آب" را که نشان زیستن است بر آنها بسته اند. علمدارش باید با دستانی قطع شده به خاک بیافتد تا تمامی انسانها بدانند که این مبارزه تا ابد ادامه خواهد داشت و باید این علم را از زمین بردارند. تیر حرمله ای باید بر گلوی علی اصغر بنشیند تا نقاب از صورت ظالم بیافتد و حتی صدها سال بعد هیچ رسانه ملی و میلی نتواند ننگی چنین را از صورت مردانی از جنبس همان یزید، زمانی که ارابه مرگ بر تن زنی راندند بشوید. حسین کابوس ماندگار ظلم است و تکرار نام نامی اش ندای پایان در گوش ستم. تهران ششم دی ماه سال 88 نیز این چنین عاشورایی دیگر بود. عاشورایی که همه جز خود دیکتاتور قامت زشت اش را دیدند. دیکتاتوری که دیگر مکرش جز خودش را فریب نخواهد داد. فریبی که اسارات اوست، قفس اوست.

عزیزان، جنبش سبز آغاز تاریخ نسل ماست. جمع تمام فریادهای در گلو خفته است که روزی سر آغاز تاریخ ایرانی سرفراز و آزاد خواهد شد. ما این نامه را با تاسی از بیانیه شماره هفدهم میرحسین درباره اتفاقات روز عاشورای سال 88 ، آنجا که می نویسند: «علیرغم درخواستهای فراوان، نه جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی اطلاعیه دادند و نه حجت الاسلام و المسلمین خاتمی اطلاعیه صادر کردند و نه بنده و دوستانم. با این وصف یک بار دیگر مردمی خداجوی به صحنه آمدند و نشان دادند که شبکه های وسیع اجتماعی و مدنی که در طول انتخابات و بعد از آن به صورت خود جوش شکل گرفته است، منتظر اطلاعیه و بیانیه نمی مانند.» به حضور شما تقدیم و ترجیح می دهیم منتظر هیچ بیانیه ای نمانیم. ما با هم در خیابان های خرداد ایران زمین عهد بسته ایم، در حصر باشیم یا زندان یا در همسایگی شما، قدمت این بغض بیش از سکوت این روزهاست است و تا پایان ظلم نخواهد شکست.  برنامه اعتراضی روز عاشورا به شرح زیر است. فریادها از سینه رها کنیم، حضور فعال اعتراضی داشته باشیم و مطمئن باشیم این بار متحدتر و سریعتر پیش خواهیم رفت. برنامه های اعتراضی پس از روز عاشورا قبل از این روز نهایی و متعاقب آن اعلام خواهد شد.

به سوی عاشورا:

برخلاف برنامه های پیشین به جای مسیر، «مقصد» معین خواهیم داشت. از هر مسیری که مقدور است خود را به این مقصدها برسانیم. دقت کنیم که این بار نیز مانند برنامه های پیشین نیروهای کودتا در نقاطی دورتر از مقصد اعلام شده سعی خواهند کرد مسیر حرکت ما را سد کنند. پس در صورت بسته بودن راه در اولین برخورد با نیروهای سرکوب سعی کنیم با شکل دادن تجمع، اعتراض را از همان نقطه آغاز کنیم. به طور مثال اگر مقصد میدان ولی عصر باشد نیروهای کودتا دایره ای به شعاع یک کیلومتر رسم و سعی خواهند کرد ما را از رسیدن به میدان ولی عصر (مرکز دایره) باز دارند. در این حالت در هر یک از نقاط مهم روی شعاع این دایره (از ونک تا میدان منیریه و ...) می توانیم در محلی پرتردد با چند شعار اولیه تجمعی بزرگ را آغاز کنیم. دقت کنیم نیروهای کودتا در روی شعاع دایره بسیار ضعیف تر و کم تعداد تر از مرکز خواهند بود. مطمئن باشیم با چند شعار بسیار سریعتر از واکنش نیروهای کودتا، مردم به ما خواهند پیوست. دقت کنیم که لازمه ادامه هر چه نیرومند تر این راه حمایت ما از یکدیگر در روزهای تجمع است پس در صورت دستگیری هر یک از سبزها سعی کنیم به یکباره و با هم برای آزادی اش اقدام کنیم. این کار نیروهای کودتا را ترسانده عقب خواهد نشاند. بسیاری از نیروهای مسلح با مردم هستند و باقیمانده این نیروها نیز بسیار ضعیف تر از آنی می باشند که برخی فکر می کنند. باور کنید باتوم، موتور یا سلاح چند جوان ناآگاه در مقابل تهرانی چنین بزرگ هیچ نیست.

الف) برنامه ظهر سه شنبه پانزدهم آذرماه، عاشورا:
مقصدها: محل شهادت شهدای عاشورای سال 88- به سمت این مقصدها از هر مسیر ممکن حرکت کنیم:
1-     میدان ولی عصر 2-  بخش های میانی خیابان انقلاب (از میدان فردوسی تا میدان انقلاب

ب) عصر عاشورا. شام غریبان برای روشن کردن شمع به یاد تمامی عزیزانی که در این راه از دست داده ایم.
مکان ها: میدان محسنی، امام زاده صالح (تجریش)، حوالی مسجد امیر (کارگر شمالی

زمان و مکان تجمع در سه شهر دیگر:
قم: ظهر عاشورا، حرکت به سمت بیت آیت الله صانعی، خیابان شهید منتظری، کوچه هشتم
شیراز: ظهر عاشورا، حرکت به سمت مسجد قبا و دفتر آیت الله دستغیب، آدرس: حرم شاهچراغ به سمت چهارراه پيروزی (٣راه نمازی) مسجد قبا(آتشيها)
نجف آباد: حسینه اعظم نجف آباد. خیابان شریعتی

آدرس تجمع در شهرهای دیگر متعاقبا اعلام خواهد شد.

صفحه فیس بوک بیست و پنجم بهمن