۱۳۹۰ شهریور ۹, چهارشنبه

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

این ایمیل امروز به دستم رسید. از کسی که خیلی هم اهل اینترنت نیست اما زبان ساده و درموندش دلمو سوزوند.خوندنش چندان بی ربط به این روزا نیست.




سلام دوستان، سلام عزیزان، سلام هموطنان، سلام غریبه ها، سلام اونور آبیها، سلام سلام سلام
خواننده مهربان، این ایمیل را به همه دوستان و آشنایانت ایرانی ات بفرست.  
   گنبد و گلدسته های حرم امامین جوادین (ع) در شهر کاظمین عراق روز سه شنبه ۲۳ شهریور ماه رونمایی شد.فقط 110 کیلو طلا و 14 تن مس بصورت مجانی از طرف ایران صرف این گنبد ها و گلدسته ها شده و خدا می داند چند میلیارد دیگر از جیب مردم ایران صرف این تشکیلات در عراق شده است.ما مسلمان هستيم و شيعه اما برای امامانمان مقبره طلا بسازیم و همنوعان و هموطنان و همدینان ما در فقر و بدبختی دست و پا بزنند آيا امامان ما به اين امر راضي هستند؟
  cid:1.2604358427@web112815.mail.gq1.yahoo.com

cid:2.2604358427@web112815.mail.gq1.yahoo.com

cid:3.2604358427@web112815.mail.gq1.yahoo.com

cid:4.2604358427@web112815.mail.gq1.yahoo.com

cid:5.2604358427@web112815.mail.gq1.yahoo.com

cid:6.2604358427@web112815.mail.gq1.yahoo.com

cid:7.2604358427@web112815.mail.gq1.yahoo.com
cid:8.2604358427@web112815.mail.gq1.yahoo.com

cid:9.2604358427@web112815.mail.gq1.yahoo.com




cid:10.2604358427@web112815.mail.gq1.yahoo.com
cid:11.2604358427@web112815.mail.gq1.yahoo.com

خودمون خیلی درد داریم ولی وقتی داستان زنی را میشنویم که بچه اش توی بیمارستان مرده ولی پول نداره هزینه بیمارستان را بده تا جسد بچه اش را بهش بدن و شب تا صبح پشت دیوار سردخانه گریه و ناله میکنه که فقط بتونه بچه اش را دفن کنه، بدجوری دردمون میاد.
یا وقتی خانم محترمی را می بینیم که توی آشغالهای میوه فروشی، دنبال کاهو و سیب زمینی و میوه می گرده، شب که میخواهیم شام بخوریم، بغض میشه یه قلوه سنگ و جلوی اشتهامون را میگیره.
ایمیل هایی را که فقر و بدبختی مردم را نشون میده برای غریبه ها نمی فرستیم که آبرومون نره.
آزادی خوبه. اینکه تو اجازه داشته باشی هر جوری دوست داری فکر کنی و بتونی حرف بزنی، نوشته هات را کتاب کنی. مقاله هات را توی روزنامه چاپ کنی. رنگ لباست را خودت انتخاب کنی . و خیلی آزادی های دیگه. ولی وقتی نمی تونی از پس مخارج خونه ات بر بیای، زنت بهت نمیگه یک ماهه گوشت نداریم ولی تو از غذاهایی که میخوری خودت خوب میدونی. بچه ات میگه دوستام رفتن شهر بازی چرا ما نمی ریم و تو وعده سر خرمن میدی و توی دلت غوغا به پا میشه، و در کنار همه این دغدغه ها بهت گفتن توی محل کار تعدیل نیرو داریم چون باید افراد سپاه را استخدام کنیم، .......... دیگه یادت میره " آزادی " چیه. شب که سرتو میذاری روی بالش، به اون بالا نگاه میکنی شاید کمکی از غیب برسه.
فقر توی ایران بیداد میکنه. یکی بدادمون برسه. دیگه بسه انقدر تاوان اشتباه پدرانمون را پس دادیم.  
   
فقط تا آنجایی که میتوانید به تمام ایرانیانی که ایمیلشان را دارید بفرستید  
بیست و هفتم تیر ماه هم یکی از آن روزهای متفاوت بود. از خیابان طالقانی، تقاطع بهار رد می‌شدم که دیدن منظره‌ای برای نخستین بار، همه باورهایم را زیر سوال برد. بیشتر که دقت کردم دیدم حقیقت دارد. خانواده‌ای ایرانی, همجنس خودمان از همان‌هایی که خون ایرانی در رگ هایشان جاری است. پدر و مادر و نازنینی 9 ساله در فرورفتگی یک شرکت آرمیده بودند. با خودم فکر کردم آیا اینها خوابند یا تمام ما آدم‌هایی که بر روی تخت‌های آن چنانی با تشک‌های خارجی طبی زیر هوای مطبوع کولرهای گازی مشغول استراحتیم؟ 
http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1389/4/28/63222_862.jpg
مجال رفتن نبود. قدم از قدم نمی‌توانستم بردارم؛ وظیفه حرفه‌ایم اقتضا می‌کرد که تلاش کنم به این خانواده نزدیک تر شوم با آنها گفت وگو کنم و از زجرهایی که از روزگار می‌کشند، بپرسم. از داستان آدم‌های نامردی که برای تنها اندکی کرایه در محله پامنار تهران اینها را از سقفی که داشتند محروم کرده‌اند.
برای ارگان‌های حمایتی که نعره‌هایشان گوش فلک را کر کرده است و دم از کمک و همیاری مستضعفین می‌دهند. هر یک به نوعی و هر یک به شکلی! ارگان‌هایی که با تشکیلات عریض و طویل، امکانات فراوان و بودجه‌های آن چنانی و تبلیغات فراوان سعی می‌کنند نشان دهند که ما کاملا در خدمت محرومین و مستضعفین هستیم. با اینکه در سفرهای گوناگون به مناطق جنوبی، شرقی، غربی و شمالی کشور گوشه‌های فراوانی از درد و رنجی که محرومین سرزمین من می‌بینند، دیده بودم و علت آن را در هزاران بهانه‌ای که مسئولین برای آن می‌تراشند، برای خود توجیه می‌کردم شاید دیدن علی و همسرش و نازنین کوچولو خط بطلانی باشد به همه شعارهایی که مسئولین و ارگان‌های حمایتی در راستای حمایت از محرومین سر می‌دهند.
 

بشاگرد، نیک شهر  و خیلی از مناطق محروم دور افتاده کشورم پیش کش! این اتفاق همین جا، در همین نزدیکی، در تهران بزرگ، دو سه کوچه آن طرف تر، درست بغل گوش من و شما افتاده است.
http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1389/4/28/63223_136.jpg
آیا انسانی که در نزد قادر متعال خود به جانی می‌ارزد، برای ما آدم‌های متمدن به نانی نمی‌ارزد؟!
علی بچه آبادان است؛ جنگ را حس کرده است. مدتی همدوش رزمندگان و شهدای جنگ بوده است. به هزار دلیل که من و تو می‌دانیم، کوچ کرده و به تهران آمده است. کارمند قراردادی یکی از فرهنگسراهای سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران شده و حالا با چوب تعدیل، چند صباحی است که کارش را از دست داده که البته مدیریت فعلی می گوید سال 74 تعدیل شده است. اجاره خانه ندارد که بدهد. صاحب خانه محترم! با استفاده از تمام ابزارهای قانونی ـ همان ابزاری که برای دفاع از حقوق انسان‌ها به وجود آمده‌اند ـ علی، همسرش و نازنین کوچک را با تمامی اثاثیه شان از خانه بیرون کرده است.
http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1389/4/28/63225_947.jpg
امرار معاش علی از پسماندهای فلزی زباله‌هایی است که شاید چند هزار تومنی را روزانه نصیبش کند تا بتواند با یک وعده غذای بسیار ساده، شکم همسر و بچه خود را سیر کند. ظاهر نازنین نشان می‌دهد که مدتی است روی آب را ندیده است. از علی علت را که جویا می‌شوم، می‌گوید پول ندارم. از وضعیت تحصیل نازنین می‌پرسم و با آهی پاسخ می‌دهد: نازنین مجبور است برای مدرسه به پامنار بازگردد. به مدارس نزدیک به اصطلاح همین محل سکونت که مراجعه کرده‌اند آنها را رانده‌اند تنها به علت وضع ظاهری! در حال صحبت با علی هستم که یکی از کارکنان شرکت که تو رفتگی آن، محل اسکان و زندگی علی شده، قصد خروج دارد. علی مجبور است که همسرش را از خواب بیدار کند تا راهی برای عبور فرد باز شود.
از ایشان می‌پرسم علی چند ماه است که اینجاست؟ می‌گوید تقریبا هشت ـ نه ماهی است که این خانواده در این مکان زندگی می‌کنند. می‌پرسم برای رفع مشکل اینها کاری کرده‌اید؟ مرد در پاسخم می‌گوید که بله با همه جا تماس گرفتیم. با کمیته امداد، سازمان بهزیستی، شهرداری و... اما هیچ نتیجه‌ای نگرفتیم!؟
 
همه این سازمان‌ها با یدک کشیدن متولی بودن و رسیدگی در امور محرومین کارها را به همدیگر پاس می‌دهند. هر یک می‌گوید این در شرح وظایف و اختیارات ما نیست و به ارگان دیگری مربوط می‌شود و ارگان دیگری نیز می‌گوید به عهده سازمان دیگری است و این دور باطل همچنان ادامه دارد. اما آنچه واقعیت دارد نازنین کوچک است که روی یک تکه کارتن بر سنگفرش سیمانی خیابان پر ازدحام ماشین‌های مدل بالا خوابیده است و امشب را نیز مانند صدها شب دیگری که گذشته به صبح خواهد رساند.
http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1389/4/28/63226_766.jpg
قصه آنجا دردناکتر می‌شود که علی می‌گوید به دفتر رهبری نیز مراجعه کرده‌ام و آنها نیز پولی برای تهیه سرپناهی در اختیار کمیته امداد قرار داده‌اند؛ اما هنوز پس از گذشت ماه‌ها هیچ اتفاقی نیفتاده است
به عنوان یک روزنامه نگار خاضعانه از تمام آزادمردانی که می‌توانند سرپناهی هر چند کوچک برای نازنین و خانواده‌اش فراهم کنند، تقاضا می‌کنم سخاوتمندی خویش را از آنان دریغ نکنند و دستان یاری آنان را بفشارند.
 
راه‌های ارتباط با این خانواده دردمند برای «تابناک» محفوظ است. لطفا برای همیاری و کمک، از طریق نظرات کاربران همین خبر یا «تماس با ما»ی سایت «تابناک» دردی از این هم نوع خود دوا کنید که خداوند خود وعده اجر عظیم را به محسنین داده است

شب‌های تهران را بی‌خیال، بچسبیم به همون شب‌های بیروت! پول نفت را بدهیم تا دخترانشون  را بفرستند فرنگ  تا امثال
 ریما فقیه ملکه زیبایی آمریکا بشوند! شب‌های تهران را بی‌خیال! بچسبیم به شب‌های کاراکاس! پول نفت را بدهیم تا برادر هوگو چاوز؛ هر روز یک مدل ... و به ریش همه ما بخندد! شب‌های تهران، زنجان؛ سمنان،کرج، ارومیه، تبریز، سنندج، کرمانشاه، مشهد و در کل شب‌های ایران را بی‌خیال!!! بچسبیم به همونساختن ضریح برای امام حسین و امام جواد و الباقی! خداوکیلی اگر  امام حسین الان زنده بود، اجازه می‌داد با وجود چنین مسائلی، با وجود این همه فقر و بدبختی، باز هم بیش از دو هزار کیلو طلا و نقره، برای ساخت ضریح‌ استفاده بشود؟ آیا با وجود فجایع موجود در مرکز نگه‌داری کودکان معلول ذهنی فرخنده؛ باز هم امام موسی کاظم؛ راضی است که دومیلیارد و هفتصد و پنجاه میلیون تومان ناقابل، صرف هزینه گنبد بارگاه‌شان در عراق بشود؟
پی‌نوشت: با کلیک کردن روی هرکدام از مطالب فوق به رنگ آبی ، می‌توانید اصل خبر را ببینید و به صحت و سقم اون پی ببرید




--

۱۳۹۰ شهریور ۵, شنبه

مصطفی تاجزاده بار دیگر به انفرادی منتقل شد

بنابر نوشته فخرالسادات محتشمی پور همسر مصطفی تاجزاده  ، این زندانی سیاسی بار دیگر به انفرادی منتقل شده است
خانم محتشمی پور در صفحه فیس بوک خود نوشت : طبق اخبار واصله با آزاد شدن تنها هم سلولی هم بندی یا چه می دانم هم قرنطینه ای همسرجان بار دیگر او زندانی انفرادی است. خدایا تو را به حق این شب های پایانی رمضانت مصطفای مرا در دست این قوم ظالم تنها مگذار

میر حسین را برای معاینات چشم به بیمارستان منتقل کردند

یک منبع آگاه گفته که مهندس موسوی رو برای معاینات چشم تحت الحفظ به یک بیمارستان بردند .
من از یک منبع خبری موثق شنیدم که ایشون رو هفته گذشته به یکی از بیمارستانها برای معاینات چشم بردند .
اصولا برای معاینات چشم که مربوط به عینک میشه خیلی مهم نیست که ایشون رو که در حصر هستند ببرن بیمارستان در نتیجه مشکل چیز دیگه ای بوده و همه اونایی که عینکی هستن میدونن شاید سال به سال هم برای معاینه درجه چشم معاینه نشن.
با توجه به اخباری که قبلا منتشر شده بود که برق خونه ایشون در خیابان پاستور مدتی قطع بوده و همین باعث شده بود همه فکر کنن که ایشون به جایی دیگه (حشمت آباد )منتقل  شده ، من فکر میکنم مشکل اساسی براشون بوجود آمده بوده . اما منبع خبری ما گفتن که ایشون سالم بودن و مشکلی نداشتن و معاینات چشمشون هم با موفقیت انجام شده.
از من گفتن بود
نپرسین منبع خبر چیه کیه که نمیتونم بگم. اما خواهشا اطلاع رسانی کنین


۱۳۹۰ شهریور ۱, سه‌شنبه

خامنه ای و قذافی ، دو دیکتاتور با یک سرنوشت

امیدوارم سرنوشتشونم مثل هم باشه
هر چه زودتر به قذافی بپیوند دیکتاتور





امروز در فیس بوک پیامی به دستم رسید با این عنوان:
فستیوال پرواز فانوس آرزوها در تهران : پنج شنبه24 شهریور

البته این مراسم در بام تهران قراره برگزار بشه اما من دیدم چقدر خوب میشد یه شب خاص با برنامه ریزی مردم رو آگاه کنیم و هر کسی از خونه خودش یه فانوش به هوا بفرسته برای اعتراض به وضعیت موجود.
من فکر میکنم هم کار دوست داشتنیه و هم به کسی آسیب نمیرسه و هم اینکه نمیتونن کسی رو دستگیر کنن برای این کار به هر حال توی هر خانواده ای یه جوونی هست که مشتاق انجام این کارا باشه.
اگه از حالا بجنبیم شاید بتونیم مثلا تا ماه آینده یه مانور حسابی بدیم
این فیلمی که گذاشتم رو ببینید
من نمیدونم چطوری این فانوسا رو درست کردن اما کسایی که بلدن یادمون بدن و ماها میتونیم تو وبلاگامون اموزشش رو بزاریم.به خدا از نشستن و گفتن اینکه محمود چکار کرد و چی گفت و ....به هیچ جا نمیرسیم.درسته که اطلاع رسانی و اگاهی دادن خیلی مهمه اما نه اینکه فقط بشینیم اخبار رو بخونیم.بالاخره یه کاری باید کرد.




۱۳۹۰ مرداد ۲۹, شنبه

بـــانو..تولـــــــــدت مبـــــارک......
لابد میــــــرما خیــــــــــلی به خودش افتخـــــــار می کند که چنیــــــن بانو و سنگ صبــــــوری دارد........
رهــــاییتان را خواستـــــــاریم.......
از تـــه دل.....
از ته همین دلهایی که از دوریـــــــتان تنگ اند.......
از ته همین دلهایی که از دوریـــــــتان آزرده اند.....

این مطلب در صفحه فیس بوک میرحسین سلام نوشته شده
به گمونم تولد بانوی در حصر ماست امروز

۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

اعلام خبر سقوط دولت دكتر مصدق و اعلام كودتا

اعلام خبر سقوط دولت دكتر مصدق و اعلام كودتا



دانلود فایل صوتی خبر سقوط دولت دکتر مصدق

لیلا حاتمی یک از اعضای هیأت داوری سی‌وهفتمین جشنوارۀ فیلم‌های آمریکایی دوویل خواهد بود

لیلا حاتمی از بازیگران مطرح سینمای ایران  و بازیگر موفق فیلم جدایی نادر از سیمین در فیس بوک خود نوشت : 
لیلا حاتمی یک از اعضای هیأت داوری Révélation سی‌وهفتمین جشنوارۀ فیلم‌های آمریکایی دوویل خواهد بود.



 ریاست این هیأت داوری پنج نفره بر عهدۀ ساموئل بنشتریت (نویسنده و کارگردان فرانسوی، نویسندۀ نمایشنامۀ منهای دو) است. این داوران همان فیلم‌های بخش مسابقه را ارزیابی می‌کنند، و به بهترین فیلم از نظر نوآوری‌های فنی و هنری جایزه می‌دهند. این جشنواره از 2 تا 11 سپتامبر در شهر دوویل فرانسه برگزار می‌شود.
http://www.festival-deauville.com/DEV/index.php?pid=52

 گفتنیست این چهره مطرح سینمای ایران دو سال پیش در همایش موسوم به موج سوم برای دعوت از خاتمی برای حضور  عاطفي‌ترين بخش همايش موج  سوم را اجرا کرد ،  هنگامي که ليلا حاتمي بازيگر سينما پشت تريبون قرار گرفت و ايمان خاتمي را به او يادآور شد. ليلا حاتمي با لحني بغض‌آلود که جمعيت حاضر را به شدت متاثر کرده بود، گفت؛ آقاي خاتمي ما از شما مي‌خواهيم به اندازه ايمانتان مصمم باشيد و به خاطر کودکان و کساني که نمي‌خواهند کشور را ترک کنند در انتخابات حاضر شويد.

۱۳۹۰ مرداد ۲۴, دوشنبه


نگرانی پزشکان از کاهش شدید وزن میرحسین موسوی
سلام-  طبق آخرین اخباری که بنده بدست آورده و دراختیار شما جهت انتشار می گذارم، حدود سه هفته پیش سران جنبش سبز، یعنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی به همراه همسرانشان، تحت مراقب و شرایط شدید امنیتی به بیمارستان "قمربن هاشم" وابسته به وزارت اطلاعات منتقل شدند. این بیمارستان در بزرگراه  رسالت قرار دارد و از چند ساعت پیش از انتقال آنها به این بیمارستان این بزرگراه را تحت کنترل سپاهی و امنیتی گرفتند. بطوری که مردم از خود سئوال می کردند چه خبر شده؟
در بیمارستان قمر بنی هاشم، این بزرگواران تحت معاینات همه جانبه قرار گرفتند. آنچه که برای پزشکان سئوال برانگیز بود کاهش شدید وزن میرحسین موسوی بود، که پزشکان دراین باره ابراز نگرانی کردند. درتمام مدت معاینات، از هرطرف اتاق معاینه و پزشکان تحت کنترل بودند تا هیچ سئوالی از این بزرگواران نشود. حتی نتوانستند دلیل کاهش وزن میرحسین موسوی را از خود وی سئوال کنند و خود او نیز دراین باره سخنی نگفت. جز این کاهش وزن که شامل هر چهار تن آنها می شد اما در باره موسوی بسیار محسوس تر و شدیدتر بود، نتیجه بقیه معاینات رضایتبخش بود. به امید آزاد ایران وایرانیان!
این خبر رو سایت پیک نت منتشر کرده است. من فکر میکنم باید فشارها رو بر نهاد های حکومتی افزایش بدیم که پاسخگوی این اخبار ضد و نقیض در باره سلامتی عزیزانمون باشند. طبق روال گذشته شاید واقعا بلایی سر این دو بزرگوار اومده یا اینکه قراره بیارن میخوان اینطوری جو رو بسنجن.
باور کنید باید موضوع رو باید جدی گرفت.نذارید تا کار از کار بگذره بعد افسوس بخوریم.میر و شیخ عزیز ما در بند هستند.حداقل هزار وبلاگ که میتونیم درست کنیم و این اخبار رو توش منتشر کنیم
فکر میکنید در آینده وقتی موسوی آزاد بشه و ببینه چقدر ازش حمایت کردیم چه احساسی بهش دست میده؟
خواش میکنم جدی بگیرید.

۱۳۹۰ مرداد ۲۲, شنبه



این خبر رو امروز در سایت مشرق خوندم و با خبری که چند روز قبل در یکی دیگه از سایتها خونده بودم مقایسه کردمگفتن دوستت دارم جادو میکند!


امروز مي‌بينيم كه وقتي جوانان مي‌خواهند از هم جدا شوند به جاي خداحافظي جمله‌هاي ديگري همچون «مواظب خودت باش» و يا «بعد مي‌بينمت» به كار مي‌برند كه اين گرايش‌ها مربوط به دوره مدرنيته است كه بشر در پي تامين صددرصدي منافع خود است و كاري به تكليف ندارد.

اگر مي‌خواهيم از سقوط و لغزش محفوظ بمانيم بايد از موارد گناه فاصله بگيريم و گاهي بايد از چيزهايي كه حرام هم نيست اجتناب كنيم. به عنوان مثال نگاه اول در فقه اسلامي مانعي ندارد و حرام نيست ولي اگر ادامه يابد، هوس در انسان زنده مي‌شود و موجب نزديكي به پرتگاه سقوط خواهد شد. 




احتمالا طبق نظر جناب مصباح وقتی از همدیگه جدا میشیم باید بگیم:الهی دیگه برنگردی
لاخاک بری
الهی دیگه ریختتم نبینم
ازت نفرت دارم
گورت رو گم کن
ایشالا به زمین گرم بخوری
ایشالا وقتی برگشتی به خاک سیاه نشسته باشی
......
خیلی چیزای اصیل میتونیم بهش اضافه کنیم
واقعا اینا کی هستن؟ منظورشون چیه؟مواظب باشید ته پرتگاه سقوط نکنیم یه وقت با ابراز احساسات

۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

آقای رئیس جمهور باز هم افاضات فرمودند.چقدر آقاست این مرد.خدا زودتر از آقایی کمش کنه!

این رفتارهای وحشیانه با مردم اصلا قابل قبول نیست و نگران این هستیم که یک انفجار اجتماعی در غرب رخ دهد و کسی نتواند آن را کنترل کند.
احمدی‌نژاد خطاب به آنها ادامه داد: ما به آنها نصیحت می‌کنیم که فریاد مردم خود را بشنوند، مطالبات آنها را بشنوند، به مردم خود آزادی و فرصت دخالت در امور را بدهند.



این رفتارهای وحشیانه با مردم اصلا قابل قبول نیست و نگران این هستیم كه یك انفجار اجتماعی رخ دهد و كسی نتواند آن را كنترل كند/دولت از پوشش اراذل و اوباش و قاچاقچیان موادمخدر در توصیف مردم معترض استفاده می‌كند/ما به آنها نصیحت می‌كنیم كه فریاد مردم خود را بشنوند، مطالبات آنها را بشنوند، به مردم خود آزادی و فرصت دخالت در امور را بدهند



امروز در میان خبرنگاران در واکنش به اتفاقات اخیر انگلستان این باز هم افاضات فرمودن
ببخشید شما همونی نیستین که به مردم کشورت گفتی خس و خاشاک؟ حالا نگران  اونایی هستی که تو بلاد کفر با امنیت کامل دست به تظاهرات میزنن؟ خون اونا از سهراب و ندا و کیانوش و ... رنگین تر بود؟



۱۳۹۰ مرداد ۱۸, سه‌شنبه

فشار مراجع به آیت الله خزعلی برای بیرون آوردن فرزندش از اوین و بردن به بیمارستان

گفته می شود که ایت الله خزعلی پدر دکتر مهدی خزعلی از طرف برخی مراجع و روحانیون تحت فشاری سنگین قرار گرفته تا برای بیرون آوردن فرزندنش از زندان اوین و انتقال وی به بیمارستان اقدام کند. دکتر خزعلی که از جانبازان بسیج در زمان جنپ'گ با عراق است، از 22 روز پیش در اعتصاب غذا بسر می برد. 
با آنکه تاکنون هیچ خبر رسمی در باره بازداشت وی از قول دادستان و یا مقامات دیگر قضائی منتشر نشده، اما همه میدانند که او را به جرم انتقادهای مکرر از دولت احمدی نژاد روی وبلاگ خزعلی دستگیر کرده اند. به همین بهانه، سال گذشته خزعلی را بازداشت و در زندان زیر مشت و لگد و شکنجه سفید بردند که وی پس از بیرون آمدن از زندان دست به افشاگری زده و مطالبی در باره این دوران نوشت و منتشر کرد.
منبع:پیک نت

۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

دکتر خزعلی عزیز غم تو بسیار بزرگتر از آن بود که میپنداشتم....

دیر زمانی نیست که دکتر خزعلی را میشناسم.اوایل آن پیراهن یقه بسته اش را که میدیدم با حرفایی که میزد تضاد عجیبی در ذهنم ایجاد میکرد....بعدتر ها به این نتیجه رسیدم که انسان ریاکاریست...از دیدنش بعد از انتخابات سال 88 احساس بدی بهم دست میداد و احساس میکردم اون یه مهره نفوذیه تا اطلاعات ببره برای پدرش....
بار اول که دستگیرش کردند گفتم حتما باباش به کمکش میاد
بار دوم اما وقتی شنیدم که با گردن شکسته وارد دادگاه شده یقین حاصل کردم که راه او از پدرش جداست!
اما واقعا این سوال برام بوجود اومده که این پدر عاطفه نداره؟
مگه قراره صد سال دیگه عمر کنه که دو دستی چسبیده به دنیا؟
واقعا دلم برای ایشون سوخت...چرا که جدا از مشکلات بازداشت و ....غم بزرگتری رو سینه اش سنگینی میکنه...غم پدر.شاید اگر یتیم بود براش بهتر بود.حداقل اینقدر از ناحیه پدر مورد ظلم قرار نمیگرفت.
پدری که  بیانیه اعلام برائت از فرزند می دهد....
دکتر خزعلی عزیز غم تو بسیار بزرگتر از آن بود که میپنداشتم....