دیروز ظهر بعد از نماز در خیابان ارم قم (مقابل حرم) تجمع کوچکی از طلاب در مقابل پاسگاه نیروی انتظامی صورت گرفت.
جریان این بود که سربازی جلوی طلبه موتور سواری رو که به طور ورود ممنوع در خیابان ارم تردد میکرد رو میگیره تا کارت موتورش رو ببینه، ولی راکب موتور میگه کارت همراهم نیست و یک جر و بحث کوچکی بینشون سر میگیره، سرباز هم از گاز اشک آور و باتوم استفاده میکنه و طلبه از ناحیه سر زخمی میشه.
حدود چهل پنجاه طلبه و مردم عادی که جوان و مسن هم جزوشون بود این صحنه رو می بینن و با سرباز برخورد میکنن و جلوی پاسگاه حرم تجمع میکنن.
جالب بود که همه به هم می گفتن باید اینجا بایستیم تا به نتیجه برسیم که چرا نیروی انتظامی این برخورد تند را با موتورسوارها (طلبه و غیر طلبه) دارن و این قدر توهین میکنن به راکبین. و اگه از اینجا بریم ممکنه طلبه رو به عنوان مجرم به دادگاه ببرن.
وقتی سرهنگی آمد و با تندی گفت شما چه کاره این مضروب هستید، همه گفتن ما شاهد ماجرا هستیم و نمیریم، و جر و بحث زیادی بین طلاب و ستوان و سرهنگ و استوار و سرباز رخ داد، اینجا بود که نیروی انتظامی کوتاه اومد و چهار نفر رو به عنوان شاهد به داخل برد ولی باز بقیه بچه ها ایستادند و نرفتند تا نتیجه ای که دنبالش بودند رو بگیرند.
همه اذعان داشتند که موتور سوار خلاف کرده بود و کارت همراهش نبود و از خیابان یکطرفه تردد می کرد، ولی باز اذعان داشتند که گاز اشک آور و باتوم جریمه این مقدار جرم نیست.
شاید از این به بعد در اون خیابون شاهد این مقدار تندی و بداخلاقی نیروی انتظامی با مردم چه موتورسوار و چه غیر موتورسوار، نباشیم. اما در شهرها و خیابانها و کوچه های دیگه چطور...؟!
جریان این بود که سربازی جلوی طلبه موتور سواری رو که به طور ورود ممنوع در خیابان ارم تردد میکرد رو میگیره تا کارت موتورش رو ببینه، ولی راکب موتور میگه کارت همراهم نیست و یک جر و بحث کوچکی بینشون سر میگیره، سرباز هم از گاز اشک آور و باتوم استفاده میکنه و طلبه از ناحیه سر زخمی میشه.
حدود چهل پنجاه طلبه و مردم عادی که جوان و مسن هم جزوشون بود این صحنه رو می بینن و با سرباز برخورد میکنن و جلوی پاسگاه حرم تجمع میکنن.
جالب بود که همه به هم می گفتن باید اینجا بایستیم تا به نتیجه برسیم که چرا نیروی انتظامی این برخورد تند را با موتورسوارها (طلبه و غیر طلبه) دارن و این قدر توهین میکنن به راکبین. و اگه از اینجا بریم ممکنه طلبه رو به عنوان مجرم به دادگاه ببرن.
وقتی سرهنگی آمد و با تندی گفت شما چه کاره این مضروب هستید، همه گفتن ما شاهد ماجرا هستیم و نمیریم، و جر و بحث زیادی بین طلاب و ستوان و سرهنگ و استوار و سرباز رخ داد، اینجا بود که نیروی انتظامی کوتاه اومد و چهار نفر رو به عنوان شاهد به داخل برد ولی باز بقیه بچه ها ایستادند و نرفتند تا نتیجه ای که دنبالش بودند رو بگیرند.
همه اذعان داشتند که موتور سوار خلاف کرده بود و کارت همراهش نبود و از خیابان یکطرفه تردد می کرد، ولی باز اذعان داشتند که گاز اشک آور و باتوم جریمه این مقدار جرم نیست.
شاید از این به بعد در اون خیابون شاهد این مقدار تندی و بداخلاقی نیروی انتظامی با مردم چه موتورسوار و چه غیر موتورسوار، نباشیم. اما در شهرها و خیابانها و کوچه های دیگه چطور...؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر