متن ترجمهی شدهی سخنان شما را در بارهی خودم و سینمای ایران خواندم و بسیار متاسف شدم. من آشنایی زیادی با سینمای ایران نداشتم. قبلا نامهایی مانند امیر نادری، داریوش مهرجویی، عباس کیارستمی، رخشان بنیاعتماد… و تنی چند را شنیده بودم و موفق به دیدن برخی از آثار سینمایی ایشان شده بودم اما افتخار آشنایی با شما را نداشتم حرفهای شما مرا واداشت تا در مورد سینمای ایران بیشتر تحقیق کنم و این به قول شما حکایت همان عدوی ست که سبب خیر میشود. در تحقیق من از سینمای ایران با نام میرزا ابراهیمخان صحافباشی آشنا شدم که جهانگردی روشنفکر بود و نخستین پرزکتور را به ایران آورد و اولین سینما را در ایران تاسیس کرد. او سفرنامهیی دارد. در مقالهیی خواندم که در سفرنامهاش ماجراهای مختلفی از لندن آن سالها، اواخر قرن نوزدم، نقل میکند و از جمله مینویسد:« دو ثلث زنان لندن فاحشهاند و یک ثلث دیگر هم چنیناند اما نمود ندارند.» احتمالا به این دلیل او زنان قرن نوزدهمی لندن را فاحشه میدانسته است که با مردان دست میدادهاند، لبخند میزندند و گاه بدون کلاه و روسری در معابر عمومی دیده میشدند و از نظر او اینکارها را فقط زنان فاحشه انجام میداند.
به هر روی اینگونه که پیداست امروز نیز بعد از صد و اندی سال شما هم ملاکتان برای فاحشه خواندن و هرزه نامیدن دیگران همین «آزاد بودن» است و من خوشحال هستم که شما مرا با این تعبیر و تفسیر «هرزه» مینامید و اگر سینمای ایران را «فاحشهخانه» میخوانید درواقع دارید از این سینما تعریف میکنید و اگر بخواهیم حرف شما را برگردانیم به سخن دنیای پیشرفته «فاحشهخانه» میشود «خانهی آزادیخواهان» و من قبول دارم برخی از زنان سینمای ایران زنان آزاده و آزادیخواهی هستند که در منظر شما «هرزه» دیده میشوند.
اجازه بدهید مانند دوستانتان شما را حاج فرج صدا کنم و بگویم حاج فرج عزیز شاید شما ندانید اما من دختری به نام زهرا دارم که در اتیوپی به دنیا آمده است و من او را به فرزندخواندهگی قبول کردهام و مانند سه فرزندی که از برد به دنیا آوردهام و مانند پسر کامبوجی و ویتنامیام دوستاش میدارم.
کمی دنیای خود را وسیعتر کنید بیشک چهرهیتان هم از این حالت عبوس نجات پیدا میکند و کمی زیباتر میشوید چهرهی زیبا مهم نیست و اینقدر از این که چهرهی زشتی دارید نسبت به زیبارویان حسادت نکنید روح زیبا نایب است وگرنه تا دلتان بخواهد یوسف و زلیخای زیباروی روی زمین به عمل میآید.
اگر ما هم مانند شما در دو قرن پیش زندهگی میکردیم «برد» شما را دعوت به دوئل میکرد و اگر فیلم «تروا» را دیده بودید حتما از این تهدید تنتان میلرزید و حتما بسیار خوشحال هستید که ما چند قرنی پیشرفتهتر هستیم و مردان خود را صاحب زنانشان نمیدانند و شما را دعوت به دوئل نمیکنند. اما من شما را دعوت میکنم که با دیدی فراختر به زندهگی و انسان و تاریخ و جهان بنگیرید شاید از این بیماری ویرانگر نجات پیدا کنید و چون «زلیخا» جوان و زیبا شوید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر